responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 76

حضرت فرمود: «نه، آنها اين گونه مى‌گويند، در حالى كه مى‌دانند خدا باران را فرستاده است»[1].

علاقه ابا ذر به پيامبر 6

(1) 122- امام صادق- 7- مى‌فرمايد: «در جنگ تبوك گفتند: ابو ذر عقب مانده است. رسول خدا- 6- قبل از سپيده دم فرود آمد و حركت نكرد، تا اينكه صبح دميد. حضرت چشم به راه دوخته بود، ناگهان ابو ذر نمايان شد. عبايش را به دوش انداخته بود. ابو ذر كه شترش وامانده و خسته شده بود، كمى صبر كرد. وقتى ديد كه شتر حركت نمى‌كند، بارش را برداشت و پياده به راه افتاد. پيامبر وقتى او را ديد فرمود: «اين ابو ذر است». بعد فرمود: ابو ذر تنها مى‌رود، تنها زندگى مى‌كند، تنها مى‌ميرد، و تنها مبعوث مى‌شود! او را سيراب كنيد، تشنه است».

مردم گفتند: يا رسول اللَّه! مشك او پر از آب است.

فرمود: «مبادا او را (از تشنگى) بكشيد او تشنه است، آبش دهيد».

ابو قتاده مى‌گويد: ظرف را پر كردم و به او دادم. و او روى زانوها نشست و آب را خورد. به او گفتم: مشك‌ت پر است و خودت تشنه‌اى! ابو ذر گفت: بر آب گوارايى عبور كردم، مشكم را پر نمودم و گفتم: اول بايد رسول خدا- 6- از آن بخورد بعد خودم بنوشم‌[2].

(2) 123- امام صادق- 7- فرمود: قرآن از سخنان منافقين خبر مى‌داد، تا اينكه مجبور شدند سخن منافقانه نگويند. از آن پس، فقط پشت سر، طعنه مى‌زدند.

وقتى كه از جنگ تبوك برمى‌گشتند، منافقين، در عقبه ذى فيق، كمين كردند و خواستند شتر پيامبر را رم دهند تا حضرت را به درّه بيندازند.

حذيفه مى‌گويد: وقتى پيامبر روى شتر مى‌خوابيد، آرام مى‌راند و به يك طرف‌


[1] بحار: 18/ 15 حديث 42.

[2] بحار: 22/ 433، حديث 45.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 76
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست