نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 747
رقعه را برداشتم و ديدم در آن نوشته است: «بِسْمِ
اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ: اين عهدى است از خداوند به آدم كه از صلب او
پيامبرى به نام «محمّد» بيافريند كه به مكارم اخلاق دستور دهد و از عبادت بتان نهى
نمايد. اى روز به! نزد جانشين عيسى برو [و به او خدمت نما كه تو را به مرادت ارشاد
نمايد]».
(1) پس صيحهاى شديد
كشيدم كه پدر و مادرم فهميدند و مرا در چاهى قرار دادند و گفتند: اگر [از
عقيدهات] بر نگردى تو را مىكشيم. گفتم: آنچه مىخواهيد با من بكنيد، محبت
محمّد- 6- از سينهام بيرون نمىرود.
سلمان مىگويد: زبان
عربى نمىدانستم، خداوند همان روز عربى را به من فهماند و آنان تكههاى كوچكى نان
براى من پايين مىفرستادند. وقتى ماندن من در چاه به طول كشيد، دستانم را به سوى
آسمان دراز كردم و گفتم: «پروردگارا! تو محمّد- 6- و وصى او
را محبوب من گرداندى پس به حق وسيله بودن او، اسباب آزاديم را زود برسان».
در اين هنگام يك نفر كه
لباس سفيد در برداشت آمد و گفت: برخيز اى روزبه! دستم را گرفت و به صومعه آورد و
بالا رفتم آن شخص ديرنشين به من گفت: تو روز به هستى؟! گفتم: آرى. نزدش ماندم و دو
سال به او خدمت نمودم. وقتى كه اجلش فرا رسيد، راهبى را كه در انطاكيه بود به من
معرفى كرد و لوحى به من داد كه در آن ويژگيهاى محمّد- 6-
بود. هنگامى كه نزد راهب انطاكيه رسيدم به صومعهاش رفتم. او گفت: تو روز به
هستى؟! گفتم: آرى. به من مرحبا گفت: او را نيز دو سال خدمت كردم و اوصاف محمّد-
6- و جانشين او را به من شناساند. وقتى كه زمان مرگش فرا
رسيد، به من گفت: اى روزبه! زمان بعث «محمّد بن عبد اللَّه» رسيده است.
پس بعد از مرگ او به
اتفاق عدهاى كه به سوى حجاز مىرفتند روانه شدم و به آنان خدمت مىنمودم كه
گوسفندى را زدند و كشتند و از آن غذا درست كردند و شراب آوردند و به من گفتند بخور
و بنوش، ولى من امتناع كردم. خواستند تا مرا
نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 747