نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 73
فاطمه گفت: بلى، خدا تو را جزاى نيك دهد.
بعد از اينكه حضرت خارج
شد، قبر را آماده كردند. از آن حضرت علت اين كارها را پرسيدند: فرمود: روزى اين
آيه قرآن كريم را خواندم كه وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى كَما
خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ[1].
فاطمه بنت اسد از من
پرسيد: يا رسول اللَّه! چگونه تنها محشور مىشوند؟ گفتم:
عريان، گفت: واى از ديدن
نامحرم! از خدا خواستم كه او را عريان نكند.
سپس از نكير و منكر سؤال
كرد، به او گفتم كه آنها چگونه مىآيند.
گفت: پناه بر خدا از
آنها. از خدا خواستم كه آن دو را به او نشان ندهد و قبرش را فراخ نمايد و او را در
كفنهايش محشور كند[2].
پيامبر 6 و دعوت
خويشان
(1) 117- ابن كوّاء به
على- 7- گفت: براى چه از ميان فرزندان عبد المطلب، تو وصى پيامبر
شدهاى؟
على- 7-
فرمود: مىخواهى تو را خبر دهم. هنگامى كه آيه وَ أَنْذِرْ
عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ[3] نازل شد، من و
رسول خدا- 6- چهل مرد را دعوت كرديم و پيامبر به من دستور
داد ران گوسفندى را پختم. و يك صاع نيز نان آماده كردم و آوردم. آن حضرت، نزد هر
ده نفر، قسمتى از آن غذا را گذاشت، همه خوردند و سير شدند اما غذا همان گونه ماند.
بعد، ابو لهب گفت: او شما را سحر كرد. آنگاه همه متفرق شدند.
بار دوّم آنها را دعوت
كرد و فرمود: «هر يك از شما دعوتم را قبول كند برادر و وصى و وارث من است. و به
همه آنها اسلام را عرضه كرد ولى هيچ يك از آنها
[1] يعنى: و محققا شما يكايك( براى حساب) به سوى
ما باز آييد، بدان گونه كه اوّل بار شما را آفريديم.( سوره انعام، آيه 94).