نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 66
نيز وضو گرفتن را ياد بگيرد. سپس حضرت، وضو گرفت. بعد جبرئيل
نماز خواند، حضرت نيز مثل او نماز خواند، و اين نماز، نماز ظهر بود و اولين نمازى
بود كه واجب شد، سپس رسول خدا- 6- به خانه آمد و وضو و نماز
را به خديجه آموخت. او هم وضو گرفت و نماز خواند[1].
خبر معراج از زبان
امام باقر (ع)
(1) 107- امام باقر-
7- مىفرمايد: هنگامى كه حضرت رسول مىخواست به معراج برود، جبرئيل
براق را آورد و او را بر در خانه خديجه بست و براق كوچكتر از قاطر و بزرگتر از
الاغ بود و گوشهايش را تكان مىداد و چشمان خود را به پاهايش دوخته بود. و گامهايش
در شعاع ديدگانش قرار داشتند. و يالش به طرف راست آويزان بود. و در رانهايش دو بال
قرار داشت كه او را به جلو مىراند. زينى از ياقوت در پشت او بود. و تمام رنگها در
آن وجود داشت. وقتى كه جبرئيل بر حضرت وارد شد، براق خيلى خوشحالى مىكرد. جبرئيل
گفت: ساكت باش! بهترين خلق خدا مىخواهد بر تو سوار شود. براق ساكت شد.
بعد، پيامبر سوار او شد
و به طرف بيت المقدس روانه شدند. پيامبر پيرمردى را ديد از جبرئيل پرسيد: اين شخص
كيست؟ جواب داد: پدرت ابراهيم است. در آنجا فرود آمدند. و خداوند تمام انبيا را
جمع كرد و جبرئيل اذان گفت. حضرت محمّد- 6- جلو رفت و همه
انبيا به امامت او نماز خواندند.
سپس خداوند به حضرت
فرمود: اگر شكّى دارى، تمام انبيا اينجا هستند، سؤال كن ولى هيچ شك نداشت و از اين
رو سؤال نكرد[2].
(2) 108- در روايت ديگرى
آمده است: براق آرام نگرفت تا اينكه شرط كرد كه مركوب پيامبر در قيامت نيز باشد[3].