responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 654

را به قتل برسان كه حجّت تمام است.

(1) پس فرستاده حضرت عيسى- 7- را وارد كردند و گفت: من مرده را زنده مى‌كنم، پسر پادشاه مرده بود، پادشاه با عده‌اى سوار شدند و به سوى قبر فرزندش رفتند و سفير حضرت مسيح دعا كرد و طبيب پادشاه كه او هم اولين فرستاده حضرت مسيح بود، آمين گفت. در اين حال قبر شكافته شد و پسر پادشاه بيرون آمد و در آغوش پدرش قرار گرفت، پادشاه گفت: پسرم! چه كسى تو را زنده كرد؟

پسر به طرف فرستادگان مسيح نگاه كرد و گفت: اين و اين. آن دو برخاستند و گفتند: هر دوى ما فرستادگان مسيح هستيم، پس پادشاه و اهل مملكتش كه در آن حال حاضر بودند، ايمان آوردند و مسيح- 7- را در مملكت، بزرگ شمردند.

قريب به اين حكايت، داستان مرد عجمى صاحب منزلتى است كه براى حجّ با همسرش آمده بود و هر دو صالح بودند، نخست وارد مدينه شدند و آن مرد آمد و قبر پيامبر را زيارت و سپس به خدمت امام صادق- 7- آمد، بعد همسرش مريض شد و مشرف به موت گشت و از زندگى او مأيوس شد، پس آن زن مرد و همسرش روى او را كشيد. آن مرد در حالى كه خيلى غمگين بود، نزد امام صادق- 7- آمد و خبر مرگ همسرش را به آن حضرت داد، حضرت دعايى كرد و فرمود: برو كه او زنده است. وقتى كه آن مرد به منزلش برگشت همسرش را ديد كه نشسته است. سپس به مكّه رفتند، امام صادق- 7- نيز به مكّه رفت، هنگامى كه همسر مرد عجمى كعبه را طواف مى‌كرد، امام صادق- 7- را ديد و به همسرش گفت: اين مردى است كه نزد خداوند مرا شفاعت كرد تا خداوند مرا زنده نمود، در حالى كه مرده بودم.

شوهرش گفت: او امام هدايت «جعفر صادق»- 7- است.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 654
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست