responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 640

با فرعون از روى صدق سخن مى‌گفت، يوسف- 7- هم صديق بود. وقتى كه يعقوب- 7- براى ديدار يوسف به مصر آمد، آن مرد عادى، يعقوب را به خاطر يوسف گرامى مى‌داشت. روزى از يعقوب- 7- پرسيد چند سال دارى؟

يعقوب گفت: 120 سال.

آن مرد گفت: دروغ است. يعقوب چيزى نگفت، اين مسأله بر فرعون گران آمد.

مرتبه دوم پرسيد: چند سال دارى؟

باز يعقوب گفت: 120 سال.

باز آن مرد گفت: دروغ است.

يعقوب- 7- گفت: خدايا! اگر او دروغ مى‌گويد محاسن او را بريز كه ناگهان محاسن او بر سينه‌اش افتاد و همين طور خشمناك ماند.

فرعون گفت: بر كسى كه من پناه دادم نفرين كردى، دعا كن خدا محاسن او را برگرداند. حضرت يعقوب دعا كرد و او به حالت اوّل برگشت و مرد عادى حضرت ابراهيم را ديده بود و خيال مى‌كرد يعقوب، ابراهيم است‌[1].

و مانند اين قضيه براى على- 7- با يك نفر خارجى رخ داد وقتى كه بيت المال را تقسيم مى‌كرد. آن مرد خارجى گفت: از روى عدل تقسيم نكردى!! آن حضرت بر او نفرين كرد و محاسنش ريخت، آن مرد گريست و ناليد و از امام خواست كه براى او دعا كند، حضرت هم براى او دعا كرد و به حالت اوّل برگشت.

(1)

مقايسه معجزات ائمه با معجزات حضرت ايوب (ع)

(2) خداوند متعال در باره ايوب- 7- مى‌فرمايد: وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ‌


[1] بحار الانوار: 12/ 297، حديث 84( اين سخن بعيد به نظر مى‌رسد؛ چون ميان يعقوب و ابراهيم چند نسل فاصله بوده است).

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 640
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست