responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 63

(1) 102- تبع بن حسان‌[1] به يثرب حمله برد و 350 نفر از يهوديان را كشت و خواست كه آنجا را خراب كند و از بين ببرد. پيرمردى از يهود كه 250 سال داشت، برخاست و به او گفت: پادشاها! مثل تو سخن باطل را قبول نمى‌كند و مردم را از سر خشم نمى‌كشد. و تو نمى‌توانى اينجا را خراب كنى. پرسيد: چرا؟

گفت: چون پيامبرى از فرزندان اسماعيل از اينجا ظهور مى‌كند. در اين هنگام تبع از آنها دست كشيد و با يهوديان به مكّه رفت و خانه كعبه را با پرده پوشانيد و به مردم احسان داد. و اين شعرها را سرود:

شهدت على احمد انّه‌

رسول من اللَّه بارئ النسم‌

فلو مدّ عمرى الى عمره‌

لكنت وزيرا له و ابن عم‌[2] و[3]

داستان شير دادن پيامبر 6 از زبان حليمه‌

(2) 103- وقتى پيامبر به دنيا آمد، عدّه‌اى از زنان قبيله بنى سعد به مكه آمده بودند تا هر يك، كودكى را ببرند و شير دهند. و حليمه بنت ذويب نيز در ميان آنها بود.

حليمه مى‌گويد: وقتى با شوهرم آمدم سوار بر درازگوشى بودم و يك شترى داشتيم كه پستانش خشكيده بود. و بچّه‌اى نيز داشتيم و شيرم او را سير نمى‌كرد و شب هم از گرسنگى نمى‌خوابيديم.

وقتى كه به مكّه رسيديم تمام همراهانم بچّه‌اى پيدا كردند و هيچ كس محمّد- 6- را نمى‌برد؛ چون او پدر نداشت و يتيم بود و مى‌گفتند پدر بچّه به دايه پول مى‌دهد. و براى من جز محمّد- 6- كودكى نماند.

بناچار او را گرفتم و به كنار اثاثيه خودم آوردم. وقتى كه شب شد، پستانهايم پر از شير شدند! بطورى كه هم محمّد- 6- و هم بچّه خودم خوردند و سير


[1] يكى از پادشاهان يمن بود.

[2] يعنى: گواهى مى‌دهم كه احمد فرستاده خداست و اگر تا زمان او بمانم، وزير او و پسر عمويش مى‌شوم.

[3] بحار: 15/ 214، حديث 28.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 63
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست