responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 581

را از سرش برداشت و فرمود: به خدا قسم من همانم اى هام‌[1].

حكايت امام صادق (ع) و معتب‌

(1) 53- «معتّب» غلام امام صادق- 7- مى‌گويد: با امام صادق- 7- در عريض (سرزمينى در مدينه) بودم. حضرت داخل مسجدى شد كه پدرش در آن عبادت مى‌كرد و در جايى معيّن نماز خواند. وقتى بازگشت، فرمود:

اى معتّب! اينجا را مى‌بينى؟ گفتم: آرى. فرمود: پدرم در اينجا به نماز ايستاده بود كه پيرمردى با هيئتى نيكو وارد شد و نشست. در اين هنگام مردى گندمگون، نيكو چهره و خوش اندام وارد شد و به پيرمرد گفت: چرا نشسته‌اى؟ اين را كه به تو نگفته و امر نكرده بودند. سپس هر دو برخاستند و رفتند. من ديگر كسى را نديدم.

پدرم گفت: فرزندم! آيا يك پيرمرد و دوستش را نديدى؟ گفتم: چرا، آنان كه بودند؟ فرمود: آن پير مرد «ملك الموت» بود و ديگرى «جبرئيل» بود كه او را از اينجا بيرون كرد[2].

مقام والاى امام صادق (ع)

(2) 54- ابان بن تغلب مى‌گويد امام صادق- 7- فرمود: من همچون پرنده‌اى سفيد بر فراز سنگى هستم كه از زير آن مردى مى‌آيد كه ميان مردم مانند آل داود و سليمان حكم مى‌كند و به بيّنه و دليل هم احتياجى پيدا نمى‌كند[3].

سخن بيهوده ابو خطاب‌

(3) 55- حمران بن اعين به امام صادق- 7- عرض كرد شما پيامبر


[1] بحار: 39/ 164، حديث 4. اثبات الهداه: 3/ 488، حديث 456.

[2] بحار: 59/ 252، حديث 13. مناقب آل ابى طالب: 3/ 321.

[3] بحار: 52/ 336، حديث 74.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 581
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست