نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 571
صورت، براى من بياوريد. آنگاه فرمود: اى باد! با اذن و دستور
خدا بالا برو.
باد آنها را برداشت تا
به سرزمينهاى روم، نزد «اصحاب كهف» برد. همه پايين آمده، وضو گرفتند و نماز
خواندند. اولين كسى كه نزديك در غار رفت، ابو بكر بود. ابو بكر سلام كرد ولى جوابى
نشنيد. پس از او عمر سلام كرد، جوابى نشنيد. يك به يك نزديك غار رفتند و سلام
دادند، ولى جوابى نشنيدند.
آنگاه حضرت على بن ابى
طالب- 7- كه برخاست، آب روان شد، حضرت دو ركعت نماز خواند و به طرف در
غار رفت. به بهترين وجه سلام كرد.
غار شكافته شد، اصحاب
كهف به سوى حضرت آمده، با وى مصافحه كردند و به عنوان امير المؤمنين بر وى سلام
كرده، گفتند: اى كسى كه پس از رسول خدا، بقية اللَّه روى زمين هستى.
حضرت على- 7-
فرموده رسول خدا را به آنان آموخت. غار به شكلى كه بود درآمد. و باد اصحاب را
برداشت و در مسجد رسول خدا- 6- پياده كرد. پيامبر- 6- به قصد نماز صبح به مسجد آمده بود، اصحاب با آن حضرت نماز خود
را بجا آوردند[1].
پيامبر 6 و على (ع)
از نور واحد
(1) 36- از سلمان روايت
شده است كه پيامبر- 6- فرمود: من و على، چهارده هزار سال قبل
از خلقت آدم، نورى در پيش روى خداوند بوديم. وقتى خداوند آدم را آفريد، اين نور را
دو قسمت كرد و در صلب آدم آن را تركيب نمود و به زمين آورد و در كشتى نوح، به صلب
آن حضرت انداخت. و پس از او در صلب ابراهيم. پس يك قسمت آن نور، من هستم و قسمت
ديگر آن على. و آن نور، حق است كه وقتى ما از بين برويم، با ما از بين مىرود[2].