نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 535
كه: از امام صادق- 7- شنيدم كه دو نفر از اهل كوفه
را به نيكى ياد كرد و آن دو، حضرت را دوست مىداشتند و من به آنان گفتم كه حضرت از
آنان به نيكى ياد كرد. يكى گفت: شنيدم و تصديق كردم و اطاعت مىنمايم و شكر خدا
مىكنم.
ديگرى دستش را به گريبان
خويش برد و آن را پاره كرد و گفت: راضى نمىشوم مگر اينكه از خودش بشنوم. به سوى
خانه حضرت شتافت و من هم دنبالش رفتم و به در خانه رسيديم و اذن ورود خواستيم. اذن
دادند و وارد شديم.
وقتى كه چشم حضرت به او
افتاد فرمود: اى فلانى! آيا هر يك از شما مىخواهيد براى شما صحيفه آسمانى بيايد،
آنچه كه مسمع گفته درست است. پس او گفت: فدايت شوم! من مىخواستم شكّم برطرف شود و
گمان نمىكردم بدون اينكه بشنود، اين گونه بگويد.
راوى مىگويد: مردى از
كوفيان نزد آن حضرت بود و به من متوجه شد و گفت:
«درفه». حضرت فرمود:
«درفه» در زبان نبطى يعنى «بگير»، پس از نزد امام خارج شديم[1].
احاديث ائمه (ع) به
عنوان سوغات براى شيعيان
(1) 48- على بن ابى حمزه
مىگويد: با ابو بصير به خدمت امام صادق- 7- رسيدم. نشسته بوديم كه
حضرت چيزى فرمود. با خود گفتم اين همان چيزى است كه مىتوانم (به عنوان سوغات) به
سوى شيعيان ببرم. و اين حديث را تا به حال اصلا نشنيده بودم.
مىگويد: در اين حالت
امام به رخسارم نگاهى كرد و سپس فرمود: من حرفى مىزنم كه هفتاد صورت داشته باشد،
اين طور بگويم يا آن طور بگويم.