نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 529
گفت: «جهان شاه بارخذاه» حضرت پرسيد: شهربانويه؟ (يعنى
شهربانو هستى؟) گفت: خواهرم شهربانويه (خواهرم شهربانو است). امام فرمود: راست
گفتى.
آنگاه على- 7- به سوى امام حسين- 7- متوجه شد و فرمود: از او محافظت كن و
نيكى نما. به زودى بهترين اهل زمانش را بعد از تو به دنيا خواهد آورد و او مادر
اوصيا و ذريّه پاك است. پس امام زين العابدين- 7- از او به دنيا آمد.
و روايت شده كه در نفاس
امام سجاد- 7- از دنيا رفت. و به اين خاطر امام حسين- 7- را
برگزيد كه در خواب حضرت فاطمه- 3- را ديد و پيش از اينكه سپاه اسلام
او را بگيرد، در خواب به دست آن حضرت ايمان آورد و داستان عجيبى دارد؛ خودش
مىگويد: قبل از آمدن لشكر اسلام، در خواب ديدم مانند اينكه حضرت محمّد- 6- رسول خدا به خانه ما آمد و نشست و حسين- 7- هم با
او بود. مرا براى حسين- 7- خواستگارى كرد و پدرم هم مرا به ازدواج او
درآورد وقتى كه صبح شد اين قضيه در من اثر گذاشت؛ چون قبلا خواستگار نداشتم.
شب دوم فاطمه- 3- دختر محمّد- 6- را ديدم كه آمد و اسلام را به من
عرضه نمود و من مسلمان شدم، آنگاه گفت: مسلمانان پيروز مىشوند و تو به زودى سالم
به حسين- 7- مىرسى و هيچ آسيبى به تو نمىرسد. مىگويد: همين طورى
گذشت تا اينكه به مدينه رسيدم[1].
مرگ بوزينه ده
(1) 39- بزنطى مىگويد:
مردى از اهل جسر بابل گفت: در آبادى مردى بود كه كارش نحر كردن شتران بود، مرا
اذيت مىكرد و مىگفت: اى رافضى؟! و