نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 490
شمشير را به او برگردانم. من هم آنها را پيش او بردم و از او
زياد خجالت كشيدم و گفتم: «سرور من! خيلى بر من گران آمد كه بدون اجازه توبه خانه
تو داخل شدم ولى چه كنم، مأمور هستم!!».
(1) 8- محمّد بن فرج
رخجى روايت مىكند كه: ابو الحسن امام هادى- 7- براى من بدين مضمون
نامه نوشت كه: كارهايت را جمع و جور كن و آماده سفر باش.
محمّد مىگويد: من
كارهايم را جمع و جور كردم ولى نفهميدم منظور حضرت چيست؟ تا اينكه فرستاده (خليفه)
آمد و مرا در بند كرد و به مصر برد و تمام دارائى مرا ضبط نمود.
هشت سال در زندان ماندم.
بعد نامهاى از طرف امام هادى- 7- آمد در حالى كه من در زندان بودم،
نوشته بود: «در جانب غربى منزل نكن» نامه را خواندم و با خود گفتم: امام هادى-
7- اين گونه به من مىنويسد، در حالى كه من در زندان هستم و اين چيز
عجيبى است. چند روز نگذشته بود كه مرا آزار كردند و بندهايم را باز نمودند.
وقتى كه به عراق برگشت،
بخاطر فرمايش امام هادى- 7- در بغداد توقف ننمود و به سامرّا آمد.
مىگويد: بعد از اينكه
از زندان آزاد شدم، به حضرت ابو الحسن- 7- نامه نوشتم و خواستم كه دعا
كند تا خداوند املاك مرا به من برگرداند.
حضرت در پاسخ نوشت: به
زودى ملك به تو بر مىگردد و اگر هم بر