responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 486

رسيدم و او به زبان هندى با من سخن گفت كه خوب نتوانستم به او پاسخ بگويم و مقابلش سطلى پر از سنگريزه بود. يك سنگريزه برداشت و آن را در دهانش گذاشت و مدتى آن را مكيد و بعد به طرف من انداخت. من نيز آن را در دهانم گذاشتم. به خدا سوگند! هنوز از جاى خويش برنخاسته بودم كه به 73 زبان كه نخستين آن، زبان هندى بود، سخن گفتم‌[1].

غنى شدن ابو هاشم توسط امام على النقى (ع)

(1) 3- يحيى بن زكريّاى خزاعى از ابو هاشم نقل مى‌كند كه: با امام هادى- 7- به پشت سامرّا رفتيم تا كسانى را كه مى‌آيند، ببينيم. ولى آنان دير آمدند، پارچه زير زين را براى امام پهن كردند تا روى آن نشست. و من هم از چهار پايم پياده شدم و او با من سخن مى‌گفت. و من از تنگ دستى و فقرم ناليدم.

پس حضرت دستش را دراز كرد و يك مشت، شن برداشت و گفت: اى ابو هاشم! با اين به زندگى خودت وسعت بده و آنچه ديدى پوشيده‌دار.

پس آنها را گرفتم و پوشاندم تا اينكه برگشتيم و نگاه كردم و ديدم مانند طلاى قرمز، مى‌درخشد آنگاه زرگرى را به خانه خويش دعوت كردم تا اينكه عيار آنها را تعيين كند.

او گفت: طلايى به خوبى آن نديده‌ام در حالى كه مانند سنگريزه است، اينها را از كجا آورده‌اى؟

گفتم: از قديم در خانه ما بوده است‌[2].

تواضع فرمانده واثق براى امام هادى (ع)

(2) 4- ابو هاشم مى‌گويد: در مدينه بودم كه «بغا» (فرمانده قشون) از آنجا گذشت و در روزگار واثق بود و عربها را جستجو مى‌كرد. امام هادى- 7-


[1] بحار الانوار: 50/ 136، حديث 17.

[2] بحار الانوار: 50/ 138، حديث 22.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 486
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست