نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 473
باز ابرى ديگر آمد كه رعد و برق داشت و مردم را وادار به حركت
نمود. دوباره حضرت فرمود: آرام باشيد، اين هم مال شما نيست، بلكه به فلان منطقه
مىرود. تا ده ابر اين گونه آمدند و رعد و برق زدند ولى باران نباريد. تا اينكه
ابر يازدهمى آمد، حضرت فرمود: اى مردم! خدا اين ابر را به سوى شما فرستاده پس در
مقابل لطف و تفضّلش، شكر كنيد، برخيزيد و به خانههايتان برويد؛ چون اين ابر بالاى
سر شماست و نمىبارد تا اينكه به منازلتان برسيد. پس ابر نباريد تا اينكه مردم به
خانههاى خود نزديك شدند. آنگاه باران با شدّت، باريدن گرفت و صحرا را پر كرد و
مردم مىگفتند: گوارا و مبارك باد كراماتى كه خداوند بر فرزند رسول خدا- 6- مرحمت نموده است.
(1) امام رضا- 7- هنگامى كه آمد و همه حضور داشتند فرمود: اى مردم! در باره نعمتهاى خداوند
بر شما، پرهيزكارى كنيد و آنها را با گناهانتان فرارى ندهيد، بلكه با اطاعت خدا و
شكر او آنها را باقى نگهداريد. و بدانيد كه بهترين چيز- بعد از ايمان به خدا و
پيامبرش و اعتراف به حقوق خاندان پيامبر- كمك و يارى رساندن به برادران مؤمنتان در
دنيايى است كه براى آنان محل عبور است به سوى بهشت پروردگارشان. و هر كس اين را
انجام دهد از خاصّان خداوند است.
- وقتى كه مأمون اين
قضيه را شنيد، يكى از درباريانش گفت: اين ساحر را آوردى و به دروغ، دنيا را پر از
باران كرد! فردا كه مأمون براى ديدار با مردم نشست، دربانش به امام رضا- 7- گفت: اى پسر موسى! من نزديك تو بودم، خداوند باران را در وقت خودش
فرستاد، اگر راست مىگويى اين دو را براى ما زنده گردان و به تصوير دو شير كه بر
متّكاى مأمون بود، اشاره كرد.
آنگاه حضرت به آن دو
تصوير بانگ زد: اين ستمكار را بگيريد و او را بدريد و هيچ اثرى از او باقى
نگذاريد.
پس آن دو تصوير، جستن
نمودند و به صورت دو شير درآمدند و دربان را گرفتند، دريدند و خوردش نمودند و سپس
خوردند. و مردم نيز همين طور نگاه مىكردند. وقتى كه آن دو شير از خوردن آن شخص
فارغ شدند، رو به امام رضا
نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 473