نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 441
رفتيم. وقتى از يكى از صحراهاى تهامه مىگذشتيم، شتران را
خوابانديم. حضرت بانگ زد: اى داود! برو، برو! هنوز كمى از آن، فاصله نگرفته بودم
كه سيلى آمد و همه چيز را برد. باز به او گفت: بين الصلاتين مىآيى و منزل
مىگيرى.
دوباره فرمود: اى داود!
روز پنجشنبه، اعمالت بر من عرضه شد و در آن، بخشش تو را به پسر عمويت ديدم و مرا
خوشحال كرد. داود مىگويد: من پسر عموى ناصبى داشتم كه اولاد زياد داشت و نيازمند
بود، وقتى كه به مكه مىآمدم گفتم به او صله رحم كنند و چيزى بدهند كه امام صادق-
7- از آن خبر داد[1].
آموختن قرائت قرآن
(1) 4- امام صادق- 7- غلامى داشت به نام مسلم كه نمىتوانست قرآن را خوب بخواند. شبى قرآن
خواندن را به او آموخت و صبح همان شب، آن غلام قرآن را به خوبى مىخواند[2].
حكايت شهاب بن عبد ربه
با امام صادق (ع)
(2) 5- شهاب بن عبد ربه
مىگويد: در مدينه بودم كه جنب شدم لذا غمگين گشتم كه چگونه كوزه را از خمره پر
كنم. سپس چارهاى پيدا نكردم جز آنكه همان كار را انجام دهم. صبح كه شد نزد ابو
عبد اللَّه- 7- آمدم و مىخواستم از حكم آن بپرسم كه حضرت بدون اينكه
بپرسم، فرمود: اى شهاب! ديشب غمگين بودى كه چگونه كوزه را از خمره پر كنى. آنچه
انجام دادى اشكال نداشت[3].
وجوب پرداخت وجوهات
(3) 6- يكى از اصحاب
امام صادق- 7- مىگويد: مقدارى مال نزد امام