responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 438

او در محمل بودم. كبوتر صحرايى آمد و اطراف محمل او نشست و آواز خواند. رفتم آن را بگيرم كه حضرت بانگ زد: «جابر! اين كار را انجام نده، او به ما اهل بيت پناه آورده است».

(1) پرسيدم: از چه چيزى به شما شكايت مى‌كند؟

فرمود: مى‌گويد: سه سال است در اين كوه تخم مى‌گذارد و مارى مى‌آيد و تخم‌هايش را مى‌خورد. از من خواست كه دعا كنم تا خدا آن مار را بكشد، من هم دعا كردم و خدا آن را كشت.

بعد رفتيم تا اينكه وقت سحر شد. به من گفت: پياده شو اى جابر! پياده شدم و افسار شتر را گرفتم. او نيز پياده شد و از راهى كه مى‌رفت، متمايل گرديد و به سوى تپه شنى رفت. شنها را كنار زد در حالى كه مى‌گفت: «خدايا! ما را سيراب و پاك گردان» در اين حال، سنگى بلند و سفيدى پديد آمد و آن را برداشت. چشمه صافى جوشيد، وضو گرفتيم و از آن آشاميديم.

سپس به راه خود ادامه داديم. وقتى كه صبح شد، نه آبادى بود و نه درختى.

حضرت به طرف درخت خشكى رفت و نزديك شد و فرمود: «اى نخل! ما را از آنچه خدا در تو قرار داده، سير گردان» به خدا قسم! ديدم كه درخت، خم شد تا اينكه ما از ميوه‌اش چيديم و خورديم. عرب باديه‌نشينى آنجا بود، گفت: ساحرى مانند امروز نديدم! امام باقر- 7- فرمود: اى عرب! ما اهل بيت پيامبر را تكذيب نكن؛ چون نه ساحريم و نه كاهن، بلكه نامهايى را به ما آموخته‌اند كه اگر با آنها خدا را بخوانيم، هر چه بخواهيم داده مى‌شويم. و اگر دعا كنيم اجابت مى‌گردد[1].


[1] بحار الانوار: 46/ 248، حديث 38.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 438
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست