responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 436

سپس فرمود: آيا اين مقدار شما را قانع نمود؟

گفتند: كمتر از اين هم ما را قانع مى‌كرد و كافى بود[1].

كشف اموال پنهان شده‌

(1) 8- ابو عيينه روايت مى‌كند كه: نزد ابو جعفر- 7- بودم كه مردى وارد شد و گفت: من از اهل شام هستم و شما را دوست مى‌دارم و از دشمنانتان بيزارى مى‌جويم. و پدرم بنى اميّه را دوست مى‌داشت. ثروت زيادى داشت و جز من فرزندى نداشت و در رمله ساكن بود. باغى داشت كه تنها خودش آنجا مى‌رفت و وقتى كه مرد، دنبال آن ثروت گشتم ولى پيدا نكردم. و ترديد ندارم كه آن را دفن كرده و از من مخفى نموده است.

حضرت فرمود: دوست دارى كه پدرت را ببينى و از او بپرسى كه آن مال در كجاست؟

گفت: آرى، به خدا سوگند! من شخصى بى‌چيز و نيازمندم. پس امام باقر- 7- نامه‌اى نوشت و با مهر خودش به آن مهر زد و فرمود: امشب با اين نامه به قبرستان بقيع برو تا اينكه به وسط آن برسى. سپس ندا كن: اى درجان! اى درجان! مردى نزد تو مى‌آيد، نامه‌ام را به او بده و بگو: من فرستاده محمّد بن على هستم. او پدرت را مى‌آورد و هر چه مى‌خواهى از او بپرس. آن مرد نامه را گرفت و رفت.

ابو عيينه مى‌گويد: روز بعد نزد امام باقر- 7- رفتم تا از آن مرد، خبرى به دست آورم. او را دم درب ديدم كه منتظر است تا به او اذن بدهند. اذن دخول دادند و با هم وارد شديم. آن مرد گفت: خدا مى‌داند كه علم را در كجا قرار بدهد.

شب گذشته رفتم و آنچه را كه دستور داده بوديد، انجام دادم. آن مرد آمد و گفت: از جاى خود حركت نكن تا پدر تو را بياورم. پس مرد سياهى را آورد و گفت: اين پدر


[1] بحار الانوار: 46/ 244، حديث 32.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 436
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست