نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 415
به حضرت گفته شد (تو با اين همه معجزات و قدرتى كه دارى) پس
چه نيازى به جمعآورى سپاه دارى تا با معاويه جنگ نمايى؟
على- 7-
فرمود: اينها را مىخوانم تا حجّت تمام شود و امتحان به پايان برسد. و اگر خداوند
به من اجازه مىداد كه در مورد هلاكت معاويه دعا كنم، هرگز آن را به تأخير
نمىانداختم[1].
دوستان اهل بيت (ع) در
چين
(1) 20- محمّد بن سنان
مىگويد: در خانه امام صادق- 7- وارد شدم، حضرت فرمود: دم درب خانه
كيست؟
گفتم: مردى از چين است.
فرمود: داخل شود. وقتى
كه آن مرد خدمت امام صادق آمد، حضرت از او پرسيد آيا در چين ما را مىشناسند؟
آن مرد گفت: آرى، اى
آقاى من! حضرت پرسيد: با چه چيزى ما را مىشناسند؟
آن مرد گفت: اى فرزند
رسول خدا! ما در آنجا درختى داريم كه هر سال گلهايى مىآورد كه هر روز دو بار
رنگشان عوض مىشود، در ابتداى روز در آن نوشته مىشود: «لا إِلهَ إِلَّا
اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» و پايان روز نوشته مىشود: «لا إِلهَ
إِلَّا اللَّهُ، على خليفة رسول اللَّه»[2].