نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 41
فرمود: «خدا ابو طالب را جزاى خير دهد، اى كاش! زنده بود تا
چشمش روشن مىشد»[1].
نفرين بر مشركين
(1) 73- رسول خدا- 6- بر مشركين نفرين كرد كه خداوند شهرهاى آنها را خشك كند و
فرمود: «خدايا! چند سال، مثل سالهاى يوسف بر اينها سخت بگير».
پس باران نباريد، درختان
خشك شدند و ميوهها از بين رفت و احشام هلاك گشتند. در اين هنگام، گروهى رفتند پيش
كسرى تا از او اجازه بگيرند و چارپايان خود را به زمينهاى عراق ببرند. كسرى نيز به
علامت موافقت، تيرى به آنها داد. (تا آن تير را به عمّال او نشان دهند) وقتى در
اين ايّام بر قريش خيلى سخت گذشت، رسول خدا- 6- دعا كرد تا
خداوند براى آنها باران بفرستد[2].
نامه حاطب بن ابى
بلتعه به قريش
(2) 74- على- 7- مىفرمايد: در فتح مكه پيامبر اكرم- 6- من، زبير و
مقداد را فرستاد و فرمود: «برويد فلان مكان و در آنجا زنى را مىبينيد كه حاطب بن
ابى بلتعه، نامهاى توسط او به مشركان فرستاده است».
على- 7-
مىفرمايد: رفتيم و زن را در همان جا ديديم. به او گفتيم نامه كجاست؟ گفت: من
نامهاى ندارم. زبير و مقداد او را جستجو كردند ولى چيزى نيافتند. من گفتم: پيامبر
دروغ نمىگويد. يا بايد نامه را بدهد يا او را لخت مىكنم. زن نامه را از ميان
گيسوانش خارج كرد! وقتى حضور پيامبر برگشتند. حاطب را طلبيد و فرمود: «چه چيز تو
را به اين كار وادار كرده است؟».