responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 400

عدالت قضاوت مى‌نمود، همسر فاطمه زكيّه، رضيّه و مرضيّه، اين گونه نبود.

پرسيدم: كسى را كه شما توصيفش مى‌كنى كيست؟

آن زن گفت: او امير مؤمنان على بن ابى طالب علم اعلام و باب احكام و تقسيم‌كننده بهشت و جهنّم و ربّانى اين امت است.

گفتم: او را از كجا مى‌شناسى؟

گفت: چگونه او را نشناسم در حالى كه پدرم در صفين در ركاب او شهيد شد.

وقتى كه از صفين برگشت. به خانه ما آمد و به مادرم فرمود: اى مادر يتيمان! حالت چگونه است؟

مادرم گفت: خوب است.

آنگاه مادرم، من و اين خواهرم را نزد او آورد، در حالى كه من آبله گرفته بودم و در اثر آن، ديد چشمم از بين رفته بود، هنگامى كه چشم على- 7- به من افتاد، آهى كشيد و فرمود:

ما ان تاوّهت من شي‌ء رزيت به‌

كما تاوّهت للاطفال في الصغر

قد مات والدهم من كان يكفلهم‌

في النائبات و في الاسفار و الحضر[1]

سپس حضرت دست مباركش را بر صورتم كشيد و همان هنگام، چشمهايم باز شدند. به خدا سوگند! اكنون من مى‌توانم شتر رميده را در شب تاريك ببينم و اين به بركت آن حضرت بود كه درود خدا بر او و خاندانش باد[2].

كرامت على (ع) نزد خداوند

(1) 5- ابن عباس مى‌گويد: وقتى كه مكّه فتح شد و هجرت پايان يافت و پيامبر اكرم فرمود: «بعد از فتح، هجرتى نيست» به على- 7- فرمود: روز بعد با


[1] يعنى:« براى هيچ مصيبتى به اندازه اطفال در كوچكى، آه نكشيدم، پدرشان كه در مصيبتها، سفرها و حضرها آنان را كفايت مى‌كرد، مرده است».

[2] بحار الانوار: 41/ 220- 221، حديث 32.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 400
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست