نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 350
و همچنين نوشتهاى كه مىخواهى به فارس بروى، به آنجا برو.
خدايت تو را حفظ كند و خير و نيكى را همراهت نمايد. و ان شاء اللَّه با سلامتى و
امنيّت وارد مصر مىشوى. به دوستان ما سلام برسان و آنها را به تقواى الهى و اداى
امانت، دعوت كن. و به آنان بگو كه: هر كس اسرار ما را فاش نمايد، دشمن ما محسوب
مىشود.
راوى مىگويد: وقتى كه
نامه را خواندم، منظور حضرت را متوجه نشدم. به بغداد كه رسيدم، تصميم داشتم به
فارس بروم اما وسايل سفر به فارس مهيا نشد. لذا به مصر رفتم در اين هنگام، فهميدم
كه امام- 7- مىدانسته است كه من به فارس نخواهم رفت[1].
مرگ معتز
(1) 28- محمّد بن عبد اللَّه
مىگويد: وقتى به سعيد دستور دادند تا ابو محمّد- 7- را به كوفه ببرد،
ابو الهيثم نامهاى بدين مضمون به او نوشت: خبرى رسيده كه ما را نگران كرده است.
اما بعد از سه روز، دوباره چنين نوشت كه: فرج و گشايش حاصل گرديد. پس روز سوم،
معتز به قتل رسيد.
مىگويد: روزى يكى از
غلامان كوچك امام على النقى- 7- گم شد و هر چه تفحص نمودند، او را
نيافتند. لذا جريان را به حضرت، خبر دادند.
حضرت فرمود: برويد بركه
را نگاه كنيد. وقتى رفتند، ديدند آن غلام در حوض افتاده و غرق شده است.
و روزى در حالى كه ابو
محمّد- 7- كوچك بود در آب چاه افتاد. امام على النقى- 7- در
حال نماز بود و زنها داد و فرياد به راه انداختند.
حضرت وقتى كه سلام نماز
را داد، فرمود: خوف نكنيد! نگاه كردند ديدند كه آب چاه تا لب چاه رسيده و ابو
محمّد- 7- روى آن بازى مىكند[2].