responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 314

نيستى به ما خدمت كنى و آن مرد به ما رغبت دارد، او را قبول مى‌كنيم و تو را به جاى او مى‌فرستيم.

(1) وقتى كه برگشت تا از خدمت امام مرخص گردد، حضرت صدايش كرد و به او فرمود: بخاطر اينكه زياد با ما بودى، تو را نصيحتى مى‌كنم ولى اختيار با خودت مى‌باشد. هنگامى كه روز قيامت شود، رسول خدا- 6- به نور خدا چنگ مى‌زند. و امير مؤمنان هم به نور پيامبر. و ساير امامان هم نور امير مؤمنان را مى‌گيرند. و شيعيان ما نيز به ما چنگ مى‌زنند. و به جايى كه ما داخل مى‌شويم داخل مى‌شوند. و با ما وارد مى‌گردند.

در اين هنگام، آن غلام به حضرت گفت: بلكه در خدمت تو مى‌مانم و آخرت را بر دنيا ترجيح مى‌دهم. آنگاه غلام بيرون آمد و نزد مرد خراسانى رفت. مرد خراسانى گفت: آن گونه كه وارد شدى بيرون نيامدى؟ غلام سخن امام را براى مرد خراسانى نقل كرد و او را نزد امام- 7- برد. حضرت خدمت و دوستى او را قبول كرد. و دستور داد كه هزار دينار به آن غلام بدهند. سپس برخاست و با او خداحافظى كرد. و وى از آن حضرت خواست كه او را دعا كند و حضرت هم دعا كرد.

محمّد بن وليد كرمانى مى‌گويد: به امام جواد- 7- گفتم: اى سرور من! اگر زن و بچه‌ام در مكه نبودند، خوشحال مى‌شدم كه زياد در اين درب اقامت كنم. پس به من اجازه بده تا مرخص شوم.

فرمود: غمگين مى‌شوى! بعد حقه‌اى جلو من گذاشت و فرمود: آن را بردار.

ابتدا من امتناع نموده و خيال كردم حضرت از روى غضب اين كار را مى‌كند. اما حضرت خنديد و فرمود: بردار، مال تو مى‌باشد. و به آن نياز پيدا مى‌كنى.

راوى مى‌گويد: آمدم تا اينكه خرج من تمام شد و هنگامى كه به مكه وارد شدم به آن احتياج پيدا كردم‌[1].


[1] بحار: 50/ 87، حديث 3.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 314
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست