نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 30
عبور كند، فرياد زد: اى شير! من قاصد رسول خدا هستم و اين
نامه اوست. ناگهان شير از جلو قاصد كنار رفت.
هنگامى كه جواب نامه را
گرفت و برگشت، درنده ديگرى را بر سر راه خود ديد. همان كار قبلى را كرد و جان سالم
به در برد.
وقتى به مدينه رسيد،
خدمت پيامبر آمد و سرگذشت خود را براى حضرت، شرح داد. حضرت فرمود: «نفهميدى چه
گفت؟».
سفينه گفت: آن حيوان در
بار اول گفت حال رسول اللَّه چگونه است. و در بار دوّم گفت سلام مرا به او برسان.
گواهى شتر، بر
بىگناهى صاحب خود
(1) 43- عرب بيابانى كه اهل
يمن و در حالى كه سوار بر شتر سرخ رنگى بود، خدمت پيامبر اكرم- 6- رسيد. و سلام و تحيّت خود را ابلاغ كرد.
مردم گفتند: «اين شتر را
دزديده است!».
حضرت فرمود: بيّنه و
شاهدى داريد. گفتند: «آرى يا رسول اللَّه!».
رسول خدا- 6- به على- 7- فرمود: «اى على! اگر بيّنهاى آوردند، حق خدا
را از او بگير» اعرابى اندكى سرش را به زير انداخت و آرام شد.
سپس حضرت فرمود: «برخيز،
يا اينكه دليلى بر بىگناهى خود بياور» در اين هنگام، شتر به صدا در آمد و خطاب به
پيغمبر- 6- گفت: قسم به كسى كه تو را به حق مبعوث كرده، اين
شخص مرا ندزديده است و من مالكى غير از او ندارم.
پيامبر اكرم- 6- فرمود: «چه گفتى كه خدا شتر را براى گفتن بىگناهى تو، به سخن
آورد؟».
عرب گفت: گفتم: «خدايا!
نمىشود با تو سخن گفت. و كسى نيست كه تو را كمك كند و كسى نيست كه در ربوبيت تو
شريك باشد. تو پروردگار ما هستى
نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 30