نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 296
زن و فرزندم، مأيوس ساختى.
حضرت فرمود: نه، تو به عراق
مىروى و منظور من، خودم بودم. سپس حضرت مريض شد و در يكى از روستاهاى طوس وفات
كرد. و قبلا وصيت كرده بود كه قبرش را نزديك باغ حفر نمايند. و فاصله آن با قبر
هارون سه ذراع بوده؛ چون قبلا مىخواستند آن مكان را براى هارون حفر نمايند. اما
حفر نگرديد و كلنگها و بيلها شكسته شدند. لذا از آنجا منصرف شدند و براى هارون در
جايى غير از آن، حفر نمودند.
پس حضرت فرمود: اين جا
را براى من حفر نمايند؛ زيرا خواهيد ديد كه خاكش نرم است و در آن، تصوير ماهى پيدا
مىكنيد كه در آن به لغت عبرانى، چيزى نوشته شده است. وقتى كه لحد مرا حفر مىكنيد
پس آن را عميق كنيد. و آن چيزها را كنار پاى من دفن نماييد.
راوى مىگويد: همان جا
را كنديم و كلنگ در شن نرم واقع مىشد و در آن ماهى پيدا كرديم كه بر آنها به لغت
عبرانى نوشته شده بود: «اينجا بارگاه على بن موسى است و آنجا حفره هارون جبار و
ستمگر مىباشد» آنگاه آن را در همان جايى كه فرموده بود، دفن كرديم[1].
اطاعت از فرمان امام
رضا (ع)
(1) 26- فضل بن يونس
مىگويد: به طرف مكه روانه شديم و سر راه به مدينه رسيديم و هارون الرشيد هم كه
مىخواست به حج برود در آنجا بود. با عدهاى از همراهانم سر سفره بوديم كه غلامم
وارد شد و گفت: شخصى كه كنيهاش ابو الحسن است، نزد درب ايستاده و اجازه ورود
مىخواهد.
گفتم: اگر آن «ابو
الحسنى» باشد كه من مىشناسم پس تو آزاد هستى. بيرون آمدم و امام رضا- 7- را ديدم. گفتم: فرود آى. حضرت پياده شد و وارد