responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 283

آمد و با هم به راه افتادند و من با ايشان بودم تا بر مأمون وارد شد.

(1) مقابل مأمون، طبقى از انگور بود و در دستش خوشه‌اى كه نصف آن را خورده بود، قرار داشت. چون نظرش به امام- 7- افتاد از جاى خود برخاست و صورت آن حضرت را بوسيد و او را نزد خود نشانيد. سپس آن خوشه انگور را به حضرت تعارف كرد و گفت: اين انگورها را مخصوص براى من آورده‌اند. و من انگورى به اين خوبى نديده‌ام و من خوردم و شما اگر نخورى به ما نمى‌چسبد. از تو مى‌خواهم كه حتما از آنها ميل كنى.

حضرت فرمود: مرا از خوردن اين انگور، معاف دار.

گفت: قسم به خدا! امكان ندارد. ما را با خوردنت شاد كن.

راوى گويد: حضرت سه مرتبه عذر آورد. و او پيوسته حضرت را به نام مقدس پيامبر و على- 8- قسم مى‌داد تا از آن بخورد. تا اينكه امام رضا- 7- آن خوشه را گرفت و سه دانه آن را خورد. سپس عبا را به سر خود كشيده از نزد مأمون خارج شد.

من نيز دنبال ايشان رفتم. و طبق سفارش حضرت، چيزى نگفتم تا اينكه وارد خانه شد. و به من دستور داد كه درب خانه را ببندم. و به رختخواب خود رفته خوابيد و من در حياط غمگين ايستاده بودم كه ناگاه جوانى زيبا و خوش صورت كه شبيه‌ترين مردم بود به امام رضا- 7- و من گمان بردم كه او فرزند امام رضا مى‌باشد. و تا به حال او را نديده بودم، وارد شد.

گفتم: آقا! درب بسته بود شما از كجا وارد شدى؟

فرمود: از چيزى كه به آن نياز ندارى نپرس‌[1] و سپس به سوى امام رضا- 7- رفت. چون نگاه حضرت به او افتاد، از جا برخاسته و او را در برگرفت و به سينه‌اش چسباند. و عبا را بر سر او كشيد و مدت زيادى با هم نجوا كردند كه‌


[1] در كتاب مدينة المعاجز آمده است كه امام جواد- 7- در جواب ابو صلت فرمود: آن كسى كه مرا از مدينه به طوس آورده، درب را نيز به رويم گشوده است.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 283
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست