responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 116

(1) على- 7- مى‌فرمايد:

پيامبر اكرم- 6- مرا صدا كرد و فرمود: «قريش دم در كمين كرده‌اند و مى‌خواهند مرا بكشند! آيا در جاى من مى‌خوابى تا از مكّه خارج شوم؟ خدا مرا به اين كار دستور داده است».

گفتم: بلى. پس در جاى رسول خدا- 6- خوابيدم. حضرت در را باز كرد و بيرون رفت و همه آنها نشسته بودند. منتظر طلوع فجر بودند. پيامبر اين آيه را خواند وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ‌[1].

رسول خدا- 6- رفت و مشركين اصلا او را نديدند. در راه به ابو بكر برخورد كرد كه بيرون آمده و او را جستجو مى‌كرد. پس با هم به غار رفتند. و هنگامى كه صبح دميد قريش به خانه ريختند و خيال كردند كه من [على- 7-] محمّد- 6- هستم. برخاستم:

گفتند: على! تو هستى؟

گفتم: بلى.

پرسيدند: محمّد كجا رفت؟

گفتم: خدا مى‌داند.

بيرون رفتند و ابو كريز خزاعى را آوردند تا رديابى كند. او آمد در خانه ايستاد؛ نگاه كرد و گفت: اين اثر پاى محمّد است! با اثرش رفت تا به جايى كه پيامبر با ابو بكر ملاقات كرده بود و در آنجا گفت: اينجا شخص ديگرى با او همراه شده است. و آن رد پاى ابو قحافه يا پسر اوست. با رد پا رفت تا به در غار رسيد. رد پا تمام شد. خداوند متعال نيز براى حفظ پيامبرش عنكبوتى را فرستاد تا بر در غار، تار بتند. و كبوترى در آنجا تخم گذاشت.

ابو كريز گفت: محمّد و همراهش به غار نرفته‌اند، يا به آسمان صعود كرده‌اند و يا به زمين فرو رفته‌اند! چون تار عنكبوت سالم است و تخم كبوتر سر جاى خودش قرار دارد. در اين هنگام متفرق شدند و در كوه به دنبال او گشتند[2].


[1] در جلو و پشت سر آنها سد قرار داديم و آنها نمى‌بينند.( سوره يس، آيه 9).

[2] بحار: 19/ 72، حديث 26.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 116
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست