نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 113
معراج
(1) 176- على- 7- مىفرمايد: سه سال از بعثت پيامبر مىگذشت. در شب معراج، خداوند او را از
مكّه به بيت المقدس برد و از آنجا به آسمانها عروج داد. وقتى كه صبح شد و آن حضرت
خبر معراج خود را به قريش نقل كرد، بعضى جاهلان گفتند: چه دروغ بزرگى مىگويد!
بعضى از آنها نيز گفتند: اى ابا القاسم! از كجا بدانيم تو راست مىگويى؟
حضرت فرمود: «در فلانجا
به كاروان شما عبور كردم و شترشان گم شده بود.
آنها را به محل شتر،
راهنمايى كردم. و پيش بارهاى آنها رفتم، مشكهايشان پر بود.
آب يك مشك آنها را هم
ريختم. و كاروان در روز سوم، موقع طلوع خورشيد، اينجا مىرسد. در جلو كاروان، شتر
سرخ مويى است و آن، شتر فلان شخص است».
در روز سوم، مردم قبل از
طلوع خورشيد، به دروازه مكّه رفتند تا بينند محمّد- 6- راست
مىگويد. يا نه. منتظر بودند كه با طلوع خورشيد، كاروان نيز نمايان شد و در
پيشاپيش كاروان، شتر سرخ مويى حركت مىكرد. از ديدن اين منظره تعجب كردند و از
سرگذشت كاروانيان پرسيدند، آنان نيز گفته پيامبر را تكرار كردند.
(2) 177- پيامبر اكرم-
6- در حجر اسماعيل نشسته بود و قريش با هم گفتگو مىكردند و
به يك ديگر مىگفتند: محمّد ما را عاجز كرده، نمىدانيم چه كار كنيم؟ بعضى از آنها
گفتند: برخيزيد برويم از او بخواهيم كه علامتى در آسمان به ما نشان دهد؛ زيرا سحر
در آسمان اثر نمىكند. به سوى پيامبر اكرم