responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اللهوف علی قتلی الطفوف ت فهری نویسنده : سید بن طاووس    جلد : 0  صفحه : 11

را با من لطفهاى فراوانى است و يكى از همان الطاف اين قبيل كارها است كه سابقه‌اش را داشتم فتح را صدا زدم و گفتم آب آفتابه را از كجا پر كردى؟ گفت از جو، گفتم: شايد اين آب نجس است اين را برگردان و خالى كن و آفتابه را آب بكش و از شطّ پر كن، فتح رفت و آفتابه را را برگرداند و من قلقل خالى شدن آفتابه را مى‌شنيدم و از شطّ آفتابه را پر آب نموده و آورد دسته آفتابه را گرفتم و شروع به ريختن بر كف دستم نمودم باز كسى لوله آفتابه را گرفته و چرخاند و نگذاشت از آب استفاده كنم من برگشتم و مقدارى صبر كردم و دعاهائى نمودم و مجدّدا آفتابه را برداشتم همان جريان قبلى پيش آمد فهميدم كه امشب نخواهند گذاشت من نماز شب بخوانم و در دل گفتم شايد خداوند مى‌خواهد فردا حكمى بر من جارى فرمايد و بلائى بر من فرستد و نمى‌خواهد كه من امشب براى سلامتى خود از آن بلا دعا كنم نشستم و جز اين چيزى به خواطرم نگذشت به همان حال كه نشسته بودم خوابم ربود به خواب ديدم مردى بمن مى‌گويد آنكه پيامت آورد (مقصودش شيخ عبد المحسن بود) گوئى شايستگى داشت كه تو همچون غلامان پيشاپيش او قدم بردارى از خواب بيدار شدم و در دلم افتاد كه من در احترام و بزرگداشت او (شيخ عبد المحسن) كوتاهى نموده‌ام پس بسوى خداى جلّ جلاله توبه نمودم و آنچه را كه توبه كار در چنين جائى بجاى مى‌آورد بجاى آوردم و به وضو شروع كردم ديگر كسى جلوى آفتابه را نگرفته بود و من بحال عادى خود بودم وضو را ساختم و دو ركعت نماز خواندم كه سفيده صبح زد پس من قضاى نوافل شب را بجاى آوردم و فهميدم كه من آن طور كه شايد و بايد از اين پيام احترام نگرفته‌ام پس به نزد شيخ‌

نام کتاب : اللهوف علی قتلی الطفوف ت فهری نویسنده : سید بن طاووس    جلد : 0  صفحه : 11
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست