نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 380
نجات پيدا كردن عمران
3- عمران بن شاهين عراقى
از عضد الدوله نافرمانى كرد و متوارى شد.
مأمورين وى شديدا به
دنبال او بودند، و او مخفيانه به قصد مرقد على 7 بيرون رفت. و در كنار
ضريح مطهّر دعا كرد و سلامتى خود را طلب نمود شب كه به خواب رفت امام 7
را در خواب ديد، كه مىفرمايد: فردا فنا خسرو (ديلمى) به زيارت من مىآيد و تو در
اينجا بايست اشاره به گوشهاى از حرم كرد و مردم تو را نمىبينند و او به بكنار
ضريح مىآيد و نماز مىخواند و خدا را به محمد و آل 6
او سوگند مىدهد كه، بر تو دست يابد و پيروز شود، تو نزديك برو و بگو: تو براى چه
كسى خدا را چنين قسم مىدهى؟ و او مىگويد:
مردى به معارضه سلطنت من
برخاسته، به او بگو: به كسى كه تو را بر او پيروز كند، چه مىبخشى؟ مىگويد: اگر
عفو او را از من بخواهد، او را مىبخشم، سپس خود را به او معرفى كن و هر چه خواستى
از او مىگيرى؟
ناقل گفت: فردايش همان پيشبينى
امام 7 درست درآمد و به سلطان گفت: امام به من دستور داد همين جا
بايستم و فرمود: فنا خسرو به اينجا مىآيد؟
سپس سلطان او را قسم داد
كه اين را در خواب ديده و او قسم ياد كرد، سپس عضد الدوله گفت: اين خواب درست است،
زيرا كسى جز مادر و قابله و خودم نمىداند كه نامم فنا خسرو است، سپس خلعت وزارت
بر وى پوشانيد و در ركاب وى به سمت كوفه حركت كرد.
همين عمران نذر كرده بود
كه اگر عضد الدوله او را ببخشد با پاى برهنه به زيارت امام 7 برود.
لذا شبانه از كوفه خارج
شد و على بن طحال بغدادى و ديگر خادمان در خواب ديدند كه امام 7 فرمود:
در را به روى دوست من باز كنيد؟!
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 380