responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 379

قباء و ردائى بر من پوشاند، و وارد بر ابن قشم شدم، و سلام كردم و با من دست داد، اما آثار ناخشنودى را در صورتش مى‌ديدم، سپس به خادم نگاه كرد و گفت: كمال الدين را خواستم؟ خادم گفت: من كمال الدين قمى را خواستم و گروهى كه نزد وى نشسته بودند، گواهى كردند كه اين مرد، كمال است؟ امير نگاهى به من انداخت، و من به او گفتم: اى امير تو اين خلعت را به من ندادى، بلكه امام 7 داده؟ امير متحيّر ماند و از من خواست برايش داستان را بگويم، وقتى برايش ماجرا را نقل كردم به سجده افتاد و گفت:

الحمد للَّه رب العالمين، كه خلعت به دست من داده شد.

شناخت نصرانى‌

2- «على بن يحيى بن حسين طحّال مقدادى» گفت: پدرم از پدرش، از جدم نقل كرد- و او از ملازمان قبر شريف بود- و گفت: مردى پاك جامه و نمكين نزد من آمد و دو دينار به من داد و گفت: در حرم را ببند، تا تنها بمانم و به عبادت مشغول شوم؟ من هم دو دينار را گفتم و در را بستم، در خواب امام 7 را ديدم كه فرمود: برخيز و او را بيرون كن، او نصرانى است؟

على بن طحّال بيدار شد و بندى را بر گردن آن مرد بست و او را بيرون كرد، آن مرد گفت: من نصرانى نيستم؟ گفت: امام 7 در خواب به من فرمود: تو نصرانى هستى؟ آن مرد گفت: دستت را دراز كن و در دست من بگذار، تا نزد تو مسلمان شوم؟ نصرانى شهادتين را به جا آورد و گفت: شهادت مى‌دهم كه على 7 خليفه خداست و سوگند به خدا نه كسى خروج مرا از شام مى‌دانست و نه كسى در عراق مرا مى‌شناخت؟! پس معلوم مى‌شود، صاحب اين قبر با عالم غيب مرتبط است، آنگاه اسلام آورد و در ديندارى مسلمانى پاك و نمونه گرديد.

نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 379
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست