responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 372

گفتم: پدرانم از پيامبر 7 روايت كرده‌اند كه فرمود: بر فاطمه سلام اللَّه عليها وارد شدم ديدم حسن 7 روى كتف اوست و دخترم اشك مى‌ريزد.

گفتم: خدا تو را گريان نكند؟ گفت: پدر جان من از زنهاى قريش شنيده‌ام، در مجالس مى‌گويند: زهرا 3 با شخصى تهيدست ازدواج كرده است؟

فرمود: چشمت روشن باد، به خدا قسم، خدا تو را در بالاى آسمانهاى پنجگانه جبرئيل و ميكائيل را شاهد گرفت و تو را به عقد او درآورد؟

او اعلم مردم و بردبارترين آنها است و پيش از همگان اسلام آورده، و صاحب دو سرور اهل بهشت است كه خدا آنان را به زبان موسى در تورات، «شبر» و «شبير» نام گذاشت، اى فاطمه 3 على 7 و پيروانش در قيامت رستگاراند؟

نتايج دشمنى با اهل بيت :

1- منصور گويد: وقتى آن جوان اين حديث را شنيد، بسيار مسرور شد و پرسيد: از كدام شهر آمده‌اى؟ گفتم: كوفه، در اين لحظه دستور داد، سى جامه و دو هزار درهم برايم آوردند و سپس گفت: نماز صبح را در مسجد فلان مى‌خوانيم، تا برادر شقىّ مرا هم ببينى؟

فردا صبح كه به مسجد رفتيم، برادرش را به من نشان داد، ديدم سرش به شكل خوك، بزرگ شده و از ديدنش انسان بر خود مى‌لرزد، به طورى كه فكر كردم، خواب مى‌بينم، پرسيدم: چرا به اين شكل در آمده‌اى؟ گفت: گويا غريب هستى؟ با من بيا تا به منزلم برويم و داستان را برايت تعريف كنم.

سپس به خانه‌اش رفتيم و در همسايگى او دكّان مخروبه‌اى بود، و آن را به من نشان داد و آهى عميق كشيد و گفت: من اذان مى‌گفتم و پس از هر اذان صد بار به على 7 ناسزا مى‌گفتم، تا اينكه روز جمعه‌اى رسيد و من هزار بار

نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 372
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست