نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 370
پيامبر 6 فورى برخاست و وارد
خانه فاطمه سلام اللَّه عليها شد و او را گريان و غمگين يافت. و به او فرمود: گريه
نكن ناراحت مباش، سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، خداوند، از توبه آنان
مهربانتر و رحيمتر است؟ و سپس دستش را به آسمان برد و گفت: خدايا آن دو، فرزندان
و نور چشمان و ميوه دل منند، و تو به آنها مهربانتر و به جايشان آگاهترى؟ اى لطيف
به لطفت لطفى كن و آن دو را حفظ و در هر كجا از زمين هستند، نگاهدار؟ هنوز كلام
حضرت 6 تمام نشده بود، كه جبرئيل نازل شد و گفت: اى
پيامبر 6 محزون و نگران مباش، چرا كه دو فرزند شما
نزد خدا آبرو دارند و اينك در سايبان (و آلونك) بنى نجّار خوابيدهاند و خداوند
ملكى را براى حفظشان گماشته؟ پيامبر خدا 6 با همراهان
به آن مكان رفتند و ديدند دست به گردن يك ديگر انداخته و به خواب رفتهاند.
فرشته موكّل بالهاى خود
را به زير و بالاى آنان گشوده، تا از گرماى خورشيد، آنها را نگاهدارد.
رسول خدا 6 يكى پس از ديگرى آنها را بوسيد و دست مىكشيد تا (نترسند) و
بيدار شوند، پيامبر 6 حسن 7 را و جبرئيل
حسين 7 را حمل كردند و بردند، و جبرئيل به صورت «دحيه كلبى» تمثّل
مىيافت، در راه ابى بكر گفت: يا رسول اللَّه اجازه بده كمك كنم؟ فرمود: نه، بگذار
هم دو حامل از نيكان باشند و هم دو محمول، و پدرشان از آن دو بهتر است؟
سپس به مسجد رسيدند و
بلال به فرمان پيامبر 6 اذان گفت، و مردم اجتماع
كردند، پيامبر 6 ايستاد و خطبه رسايى با سپاس خدا
ايراد نمود.
آنگاه فرمود: اى مردم،
آيا بهترين مردم را از نظر «جدّ» و «جدّه» به شما نشان دهم؟ عرض كردند: بلى،
فرمود: حسن و حسيناند كه جدّشان
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 370