نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 37
فرمود: اگر از اين بيمارى شفا يافتند، به شكرانه آن سه روز
روزه مىگيرم، «فاطمه زهرا 3» و «فضه» نيز همين نذر را كردند، و هر دو
شفا يافتند.
در آن ايّام، امام 7 دستشان خالى بود و يك شب اجير شد، و نخلستانى را آب داد و مقدارى جو در
عوض آن گرفت و به منزل آورد حضرت فاطمه 3 آن را به سه قسمت تقسيم كرد
و يك سوم آن را تبديل به آرد نمود و از آن پنج قرص نان پخت، كه به هر نفر يك قرص
برسد، امام 7 نماز مغرب را با پيامبر 6
ادا كرد و به منزل بازگشت، تا افطار نمايد، در اين موقع فقيرى به در خانه آمد و
گفت: سلام بر شما اى اهل بيت پيامبر 6 مسكينى از
مسلمين هستم و محتاج غذا؟ خداوند غذاى بهشتى به شما دهد؟ امام صداى او را شنيد و
فرمود: سهم مرا به او بدهيد؟ حضرت فاطمه 3 و ساير اهل بيت عليهم
السّلام همين كار را كردند و آن شب جز آب چيزى تناول نكردند.
روز دوم، همين داستان
تكرار شد و غذا را به يتيمى دادند كه گفت: پدرم در عقبه شهيد شد.
روز سوم، اسيرى به در
خانه آمد و گفت: اى اهل بيت، ما را اسير مىكنيد، ولى غذايمان نمىدهيد؟ خداوند
غذاى بهشتى به شما دهد، مرا سير كنيد، قسمت سوم را به او دادند و بدين ترتيب، سه
روز متوالى با آب افطار كردند.
روز چهارم كه نذرشان ادا
شده بود، على 7 دست فرزندان خود را گرفت و به ديدار پيامبر 6 رفت و از شدّت گرسنگى بدنشان مىلرزيد، وقتى چشم پيامبر 6 به آنها افتاد، فرمود: اى ابو الحسن 7 چرا
شما را اين قدر ناراحت مىبينم؟
و سپس به ديدار فاطمه
3 رفتند و او را در محراب عبادت ديدند، كه از
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 37