نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 318
پدرم همان جملات را هنگام مرگ بر زبان جارى مىنمود.
مدتى گذشت و ابن عمر به
فكر ترميم سخنانش افتاد، زيرا نزديك مرا به على 7 ديد و ترس آن داشت كه
من ماجرا را براى آن حضرت باز گويم و گفت: آنچه از پدرم برايت نقل كردم، چيزى جز
هذيان نبود سپس آنچه از پدرم و ابن عمر شنيده بودم، براى على 7 نقل
كردم، امام 7 فرمود: من اين ماجرا را از كسى كه راستگوتر از شما است
شنيدهام؟ پرسيدم: از چه كسى؟ فرمود: كسى كه برايم حديث كرد؟ سپس دريافتم منظور
امام 7 چيست؟ (يعنى فرشته) پس از چندى سليم گفت: از محمد بن ابى بكر پرسيدم: از چه
كسى اين مسائل را شنيدى؟ گفت: از امام على بن ابى طالب 7؟ او نيز گفت:
من هم آن را از او شنيدهام؟ گفتم: فرشتهاى از فرشتگان الهى برايش حديث مىكند؟
گفت: آيا فرشته جز براى
انبياء حديث مىگويد؟ گفت: در كتاب خدا نخواندهاى:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ
قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍ[1]: رسول و
پيامبرى پيش از تو نفرستاديم مگر ...
و نبىّ به معناى «محدّث»
است، يعنى: كسى كه فرشته با وى سخن مىگويد.
پرسيدم: آيا على 7 «محدّث» است؟ گفت: آرى و فاطمه 3 هم و مريم و مادر موسى و
ساره همسر ابراهيم، محدّثه هستند، ولى پيامبر نيستند، و فرشته را ديدهاند، مثلا
ساره را به اسحاق و بعد به يعقوب مژده دادهاند.
سليم گفت: وقتى محمد بن
ابى بكر در مصر كشته شد، به امير المؤمنين تسليت گفتم، و در خلوت خبر محمد و ابن
غنم را به عرض ايشان رساندم، امام 7 فرمود: