نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 296
حسين 7 بر فراز منبر نشست و حمد و ستايش خدا را به
جا آورد و بر پيامبر 6 و آل او سلامى كوتاه فرستاد و
گفت: اى مردم، شنيدم كه جدّم رسول خدا 6 فرمود: على
7 شهر هدايت است، پس كسى كه به آن در آيد، نجات يافته و كسى كه تخلّف
ورزد، تباه گشته[1]، آنگاه از
منبر به زير آمد، و على 7 او را در آغوش گرفت و بوسه زد، پس از آن به
مردم فرمود: بدانيد كه اين دو نوباوگان پيامبر 6 و
امانتهاى او نزد منند و من آنها را به امانت نزد شما مىگذارم، و رسول خدا 6 از شما خواهد پرسيد: كه چگونه با اين دو عمل كرديد.
پاسخهاى على 7 به عالم يهودى، و اعتراف او به عظمت على 7
نقل است كه روزى امام
7 بر فراز منبر در كوفه سخن مىگفت و مىفرمود:
بپرسيد: پيش از اينكه
مرا نيابيد، زيرا از هر چيزى، پايينتر از عرش بپرسيد، پاسخ مىدهم و اين ادّعا را
پس از من نمىگويد، مگر مدعىاى دروغگو و مفترى.
مردى برخاست و كتابى بر
گردن داشت و موهايش را بلند و بافته بود، گويا از يهوديان عرب بود و با صداى بلند
گفت: اى كسى كه ادّعا مىكنى و نمىدانى، اكنون از تو مىپرسم، پاسخ بده؟ اصحاب از
هر سو به او حمله بردند، ولى امام 7 از آن جلوگيرى كرده و فرمود: او را
واگذاريد كه با شتاب و تندى و غضب، حجتهاى خدا بر پا نمىماند و با شتاب سائل هم
براهين خدا ظاهر نمىگردد، سپس به او فرمود: با همه وجود و علمت بپرس، تا ان شاء
اللَّه