نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 224
نقشههاى شوم مخالفان
«بريده» گويد: هنگامى كه
از مجلس خارج شديم، برخى از همان گويندگان تبريك به دوستانشان در حالى كه جهّال
قريش در اطرافشان جمع شده بودند مىگفتند: ديدى محمد 6 چه مقامى به پسر عم خود داد؟ و اگر مىتوانست، او را پس از خود پيامبر معرفى
مىكرد؟ دوستش گفت: خودت را نگهدار و ناراحت مباش، اگر محمد 6 بميرد، دستوراتش را زير پا مىگذاريم؟!.
حذيفه گويد: پس از آن
ايّام، بريده مدتى به سفر شام رفت و پس از بازگشت، ديد پيامبر 6 از دنيا رفته و مردم با ابى بكر بيعت كردهاند، لذا به مسجد آمد و در
اين موقع ابى بكر بر فراز منبر نشسته بود و عمر در پلّهاى پايين قرار داشت، و از
فاصله دور فرياد زد: اى ابى بكر و اى عمر؟! گفتند: اى بريده مگر جن زده شدى؟ بريده
گفت: من جن زده نشدهام اما تبريك ديروز[1]
شما به على 7 چطور شد؟! ابو بكر گفت: اى بريده، مسائل تغيير مىكند و
تو در مدينه نبودى و حاضر مسائلى را مىبيند كه غايب نمىبيند؟
بريده به آن دو گفت: شما
چيزى ديديد كه خدا و رسول 6 نديدند؟ آرى اين كار شما،
وفاى دوست توست كه ديروز، مىگفت: اگر محمد 6 از دنيا
برود، فرمانش را زير پا مىگذاريم و بدانيد پس از اين لحظه مدينه بر من حرام است و
تا بميرم در آن سكونت نمىكنم.
لذا بريده با اهل و عيال
از مدينه خارج شد و به ميان قوم خود (بنى اسلم) رفت، و گاهى به مدينه سركشى
مىكرد.
در زمانى كه خلافت به
امام 7 رسيد، به او ملحق شد و به عراق رفت و پس از