نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 222
من نيز همين مطالب را كه از جبرئيل شنيده بودم، به مردم ابلاغ
نمودم، و عمر در بين اين گفتگو مرا از نقل آن بر حذر داشت، وقتى به او تأكيد كردم،
كه من شاهد ماجرا بودم، گفت: چيز عجيبى ديدهاى اين بود كه خدا دماغ مخالفان را به
خاك ماليد.
«حذيفه» گويد: يك روز در
باره اين حديث، بحث مىكردم، «بريدة بن حصيب اسلمى» گفت: اى حذيفه، پيامبر 6 (در غياب تو) مردم را ملزم كرد كه به على 7
در اين باره تبريك بگويند، اما گروه كمى پاسخ مثبت دادند و بيشتر مردم ابا كردند؟
از بريده پرسيدم: آيا در آن روز تو شاهد ماجرا بودى؟
گفت: آرى، همه آن را از
نزديك ديدم از او خواستم كه ماجرايى كه در غياب من گذشت، برايم تعريف كند؟
تبريك مردم به ولايت
امير المؤمنين على 7
بريده گفت: من و برادرم
عمار[1]، در «نخيل
بنى نجار» در خدمت پيامبر بوديم، در اين موقع على 7 وارد شد و سلام
كرد، پيامبر 6 و ما پاسخ سلام را داديم، آنگاه فرمود:
يا على 7 در آن نقطه بنشين، سپس گروهى از مردم وارد شدند، پيامبر 6 به آنها امر كرد، كه به او «امارت مؤمنين» را تبريك
گويند آنها به اين فرمان عمل كردند و نزديك نشدند.
آنگاه دسته دسته مردم و
از جمله «ابو بكر» و «عمر» وارد شدند و حضرت دستور داد تبريك بگويند، پرسيدند: اين
امارت از سوى خدا و رسول 6 به او داده شده؟ فرمود:
بلى.
سپس «طلحه» و «سعد بن
مالك» وارد شدند و پس از سلام، پيامبر به آنها
[1] اين صحابى غير از صحابى معروف يعنى عمار ياسر
است( م)
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 222