نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 207
مىتواند پاسخ او را بدهد، ببريد، زيرا من از پيامبر 6 شنيدم كه در باره على 7 مىفرمود: خدايا دلش
را هدايت و زبانش را ثابت بدار.
راوى گفت: ابى بكر و
حاضران، حركت كردند و نزد على 7 رفتند و ماجرا و پرسشهاى يهودى را با
او در ميان گذاشتند.
امام 7 به
يهودى فرمود: امّا اين كه مىگويى، چيزى كه خدا ندارد؟ شريك است.
و امّا اين كه مىگويى:
نزد خدا نيست؟ ظلم به بندگان است.
و امّا اين كه مىگويى:
چيزى را كه خدا نمىداند؟ آن اعتقاد شماست كه مىگوييد: عزير ابن اللَّه است و حال
آنكه خدا براى خويش فرزندى، قائل نيست و كسى را اولاد خود نمىداند.
يهودى از پاسخ امام 7 خرسند شد و اسلام آورد، ابى بكر و حاضران هم برخاستند و بر سر مبارك حضرت
بوسه زدند و گفتند:
يا مفرّج الكروب يعنى:
اى حلّال مشكلات.
پرسشهاى دو يهودى از
امير المؤمنين على 7
علم بىپايان امام
7
از «ابن عباس» نقل است
كه گفت: دو برادر از بزرگان يهود، به مدينه آمدند و گفتند: پيامبر ما خبر داده كه
در «تهامه» مردى ظهور مىكند كه خواب را بر يهوديان آشفته و بدينشان طعنه مىزند و
ما مىترسيم كه راه پدرانمان را از ميان ببرد، حال كدام يك از شما آن مرد هستيد؟
اگر داود (پيامبر) از آمدنش خبر داده باشد، به او ايمان آورده و پيرويش مىكنيم؟ و
اگر كلام بليغ انشاء مىكند و شعر مىگويد؛ و مىخواهد با زبان بر ما غلبه يابد؛
با جان و مالمان به جنگش مىآييم؟
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 207