responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 176

جاثليق گفت: اى پيرمرد تو وصىّ محمد 6 در ميان امت او هستى؟

و تو عالمى هستى كه با علم پيامبرت 6 نيازمنديهاى امّت را برطرف مى‌نمايى؟ ابى بكر گفت: نه من وصىّ نيستم، جاثليق گفت: پس تو چه كاره هستى؟

عمر گفت: او خليفه رسول خدا 6 است.

جاثليق گفت: تو خليفه‌اى هستى كه پيامبر 6 تو را به اين امر منصوب داشته؟

ابى بكر گفت: نه (او مرا نصب نكرده) جاثليق گفت: پس چرا اين اسم را ابداع و ادّعا كرده‌ايد، و حال آنكه ما كتابهاى انبياء را خوانده‌ايم و خلافت منصبى است كه جز نبى نمى‌تواند، بر آن تكيه زند، زيرا خداى عز و جل، آدم را در زمين به عنوان خليفه برگزيد و اطاعتش را بر اهل آسمان و زمين واجب گردانيد، و به نام داود 7 تصريح كرد و فرمود:

يا داوُدُ، إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ‌[1]: اى داود ما تو را در زمين خليفه قرار داديم.

پس چرا اين نام را بر خود گذاشته‌اى؟ آيا پيامبر 6 اين نام را بر تو نهاد؟

ابى بكر گفت: نه، امام مردم توافق كردند و مرا متولّى امر قرار دادند و خودشان مرا خليفه خواندند.

جاثليق گفت: پس تو خليفه قوم خويش هستى، نه خليفه پيامبر 6؟

و خودت گفتى: پيامبر 6 تو را وصى خويش قرار نداده، در حالى كه ما در سنن پيامبران خوانده‌ايم كه: خداوند پيامبرى برنگزيد، مگر اين كه‌


[1] ص/ بخشى از آيه/ 26.

نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 176
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست