نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 164
روزى رسول خدا 6 نشسته بود، حسن
7 از سويى مىآمد، وقتى حضرت او را ديد، گريست و بعد فرمود: نزد من بيا
نزد من بيا فرزندم، و همين طور او را نزد خود خواند، تا روى زانوى راستش قرار
گرفت، آنگاه حسين 7 آمد وقتى او را ديد، باز هم گريست، سپس فرمود:
فرزندم نزد من بيا و او را بر ران چپ خود نشانده سپس فاطمه 7 آمد و چون
او را ديد، گريه كرد و فرمود: دخترم، نزد من بيا، و بعد او را در مقابل خود نشاند،
سپس على 7 آمد و تا او را ديد، گريه كرد، و فرمود: برادرم، نزد من بيا
و همين گونه او را فرا خواند، تا او را در جانب راست خود نشاند.
اصحاب پرسيدند: چرا به
مجرّد ديدنشان مىگرييد؟ آيا ديدنشان شما را شاد نمىكند؟
فرمود: سوگند به كسى كه
مرا به حق فرستاده و بر همه مردم برگزيده، من و آنان، گرامىترين مردم نزد خدا
هستيم و در روى زمين نزد من محبوبتر از آنان كسى نيست.
1- على 7
برادر و همانند و صاحب امر من، پس از من است و (در قيامت) صاحب پرچم من و اختيار
حوض و شفاعت امت من در دست اوست و او پيشواى هر مؤمن و رهبر هر متّقى است و به
ولايت او امّت من مورد لطف قرار گرفته است و پس از وفاتم با مخالفتى كه مردم با وى
خواهند كرد، مورد خشم الهى واقع مىشوند و گريه من هنگام ديدن او، به خاطر نيرنگى
است كه امّت پس از من در باره او به كار مىبرند و اين مسأله به يادم آمد (و
گريستم).
2- امّا دخترم فاطمه
3 سرور زنان جهانيان، از خلق اولين و آخرين است و او پاره تن و نور
چشم و ميوه دل من است، هنگامى كه در محرابش مىايستد،
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 164