نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 148
وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ
مَكانٍ قَرِيبٍ[1]: و اگر تو سختى
حال مجرمان را مشاهده كنى هنگامى كه ترسان و هراسانند و هيچ از عذاب آنها فوت نشود
و از مكان نزديكى دستگير شوند.
كه كنايه از «تحت اقدام»
شماست، پرسيد: يا على 7 آيا ميان ما و پيامبر 6 جدايى مىافتد؟ فرمود: آرى، پرسيد: آيا خود شما اين مطلب را شنيدى و درست
است؟
راوى گفت: امام 7 سوگند ياد كرد كه اين مطلب را از پيامبر 6
شنيده است، عمر گريه كرد و گفت: از گفته شما به خدا پناه مىبرم و آيا نشانهاى
دارد؟
فرمود: آرى كشتار و مرگى
عمومى و طاعونى شنيع، كه از مردم يك سوم باقى مىماند و منادى از آسمان، نام يكى
از فرزندان مرا مىخواند، و بلاها بسيار مىشود، تا جايى كه زندهها آرزوى مرگ
مىكنند و كسى كه بميرد، راحت شده و كسى كه نزد خدا عملى درست دارد، نجات مىيابد،
سپس مردى از تبار من ظهور و زمين را، چنان كه از ستم، پر شده از عدل پر مىكند.
خداوند بقاياى قوم موسى
را براى يارى او مىفرستد و اصحاب كهف برايش زنده مىشوند و خدا او را با فرشتگان
و جن و شيعيان مخلص تأييد مىنمايد و آسمان باران و زمين نباتش را مىدهد، گفت: اى
ابو الحسن مىدانم كه تو جز به حق سوگند نمىخورى، ولى به خدا قسم تو و فرزندانت،
شيرينى خلافت را نخواهيد چشيد؟ فرمود: شما براى من و فرزندانم، جز دشمنى چيزى
نمىافزاييد؟
وقتى كه مرگ عمر نزديك
شد، امام 7 را خواست و گفت: يا على 7