نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 136
بگيرد؟ برخى از مردم به امام 7 مراجعه مىكردند،
اما آن حضرت مالى نداشت كه به او بدهد لذا عرض كرد خدايا، دين پيامبرت را ادا كن
سپس به زير گليم منزل نگاه مىكرد، و آنچه پيامبر 6
وعده داده بود مىيافت و يك درهم كم و زياد نمىشد.
ابو بكر به عمر گفت: او
به اندازه وعدههاى پيامبر 6 در زير گليم مىيابد،
مىترسيم، مردم به او گرايش يابند؟
عمر گفت: تو نيز به
منادى بگو! ندا كند تا آنچه او و مىيابد، بيابى؟
منادى او نيز صدا زد هر
كس نزد رسول خدا 6 وعده و دينى دارد، بيايد؟
خداوند يك عرب بيابانى
را فرستاد و به او گفت: پيامبر 6 به من وعده داد كه
هشتاد شتر سرخ موى، كه خطوطى سياه بر تن داشته باشند، به من بدهد؟
ابو بكر به او گفت: فردا
نزد ما بيا، وقتى اعرابى رفت، به عمر گفت: مشكلى برايم به وجود آمد و تو در مواقع
مشكل به من كمك مىكردى، كجا مىتوان در دنيا بيست شتر با اين خصوصيت يافت؟ خواستى
مرا نزد مردم دروغگو معرفى كنى؟ عمر گفت: راهى براى نجاتت، پيدا مىكنم؟ پرسيد: چه
راهى؟ گفت:
به او بگو دليلت چيست؟ و
چون او دليلى بر اين وعده ندارد، نجات پيدا مىكنى.
روز بعد كه اعرابى
مراجعه كرد، ابو بكر و عمر از او دليل خواستند، اعرابى گفت: مردى را كه بدون دليل
به من مىبخشد، رها كنم و نزد شما بيايم كه دليل از من بخواهيد؟ شما يا راه نجات
نداريد و يا پيامبر 6 را كاذب مىانگاريد؟
حال نزد على 7
مىروم، اگر او نيز همين سخن شما را به من گفت: از اسلام بر مىگردم؟
اعرابى نزد امام 7 آمد و خواست خود را مطرح كرد، امام 7 فرمود:
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 136