responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 135

راه خود ادامه داد، تا از منبر بالا رفت، و سرش را به نزديك گوش امام 7 رساند و گويا چيزهايى گفت: و بعد پايين آمد، و از همان راه بازگشت، و چون به باب الفيل رسيد، ناپديد شد و همه مردم مؤمن آن را از عجايب كار امام 7 دانستند و منافقين آن را اثر سحر و جادو پنداشتند.

امام 7 فرمود: اى مردم من ساحر نيستم، مسأله‌اى كه مشاهده كرديد، آثار وصايتى است كه بر جنّ و انس دارم و پيامبر 6 مرا وصى خويش كرده است، و اين حيوان بيش از شما از من اطاعت مى‌كند و او خليفه من در ميان آنها است اكنون در ميان اجنه درگيريهايى واقع شده كه خون يك ديگر را ريخته‌اند، و راه حكم و چاره را نمى‌دانستند، او از من سؤال كرد و من راه حق را به او نشان دادم، و اين تمثّلى كه پيدا كرده بود، براى نشان دادن فضل من بر شما بود، كه او به اين فضل آگاه‌تر از شماست.

3- حارث در حديثى ديگر نقل كرد كه روزى با امير المؤمنين 7 از شهر كوفه خارج شديم و به كنار رود فرات رسيديم، درختى خشك با برگهاى ريخته ديديم، امام على 7 با دست مبارك خود آن درخت را لمس كرد و فرمود: به اذن خدا سبز و ميوه‌دار شو، ناگهان ديديم درخت سبز و ميوه‌دار و پر برگ شد، و ميوه و طعمى يافت، كه در ساير ميوه‌ها نديده بوديم، مقدارى را با خود حمل كرديم و به خانه برديم، و پس از چند روز كه به آن مكان مراجعت نموديم؛ آن درخت را سبز و شاداب و خرّم يافتيم.

اداء دين پيامبر به وسيله على 7

«جابر جعفى» از امام باقر 7 روايت كرده كه فرمود: هنگامى كه امير المؤمنين 7 خواست ديون پيامبر 6 را ادا كند، دستور داد منادى ندا در دهد هر كسى نزد پيامبر خدا 6 دين و وعده‌اى دارد، نزد ما بيايد و آن را پس‌

نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 135
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست