نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 130
پس از مراجعت مدتى در خانهام ماندم كمكم دلم هواى ديدار
امام على 7 نمود، و به كوفه بازگشتم.
وقتى از آن حضرت سراغ
گرفتم، خبر شهادتش را به من دادند، من هم استرجاع كردم و به روانش درود فرستادم و
با خود گفتم، علم رفت.
اين بود كه نخستين و
آخرين عدالت را در آن شب و روز مشاهده كردم، حال چرا گريه نكنم؟!
پيشگوئى جالب امير
المؤمنين 7
از «امام باقر 7» روايت شده كه فرمود: وقتى امير المؤمنين 7 تصميم به تعقيب
خوارج گرفت، مردم را به سوى نهروان ترغيب نمود، و دستور داد در ميدان شهر جمع شوند
«شبث بن ربعى» و «اشعث كندى» و «جرير بن عبد اللَّه بجلى» و «عمرو بن حريث» از
شركت در آن سرباز زدند و از امام على 7 به ظاهر اجازه خواستند، كارهاى
شخصى خود را انجام دهند و بعد به او ملحق گردند؟ امام 7 در پاسخ به
آنها فرمود: قصد كار زشتى داريد، سوگند به خدا از روى نياز از جنگ تخلف نمىكنيد،
بلكه مىخواهيد به سفرى تفريحى برويد و فرمان بدهيد و خود بنشينيد و تماشا كنيد و
از راه كناره بگيريد، آنگاه سفره را در مقابل رويتان پهن كرده و از طعامتان
بخوريد؟! پس از آن سوسمارى از آنجا عبور مىكند، شما هم به نوجوانان خود، دستور
مىدهيد آن را آشكار كنند و نزد شما بياورند، در آن هنگام است كه شبانه از زير بار
بيعت من خالى مىكنيد و (در حقيقت) با آن حيوان بيعت مىكنيد و او را پيشواى خود
قرار مىدهيد؟![1]
[1] از روايت معلوم مىشود كه اين افراد امام 7 را در آن سفر و در مجلس خود مورد تمسخر قرار دادهاند( م).
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 130