اگر اساس معاشرت خويش را بر سودرسانى به مردم بدون هيچ چشمداشتى
استوار ساخته باشى، از آغاز خود را با قطع اميد از مردم، و بريدن طمع از آنان
آسوده ساختهاى، و اين همان غناى نفس است كه بزرگترين غناست. آنگاه نخستين صدقه تو
بر ايشان آن است كه از آزار آنان جلوگيرى نمايى؛ در درجه اول خودت به آنان آزار
نرسان و به كارى كه آنان را ناخشنود مىسازد اقدام مكن و پس از آن خود را براى
تحمل آزارهاى آنان آماده ساز و سپس اهتمام خويش را در احسان و نيكى به ايشان قرار
ده.
پس از آنكه خود را براى چنين امرى آماده ساختى، اگر پاداشى در برابر
نيكيهايت به تو دادند، نعمتى است غيرمنتظره، و لذا در كامت شيرينتر و خوشآيندتر
خواهد بود.
[عكسالعمل مؤمن در برابر هديه مؤمنان]
و اگر دانستى كه ايشان از هديهاى كه به عنوان پاداش به تو مىدهند،
دلكنده و قلبا خواستار آنند كه آنرا از ايشان بپذيرى، از آنان قبول كن، هرچند
نيازى به آن نداشته باشى، كه اين خود احسانى است به آنها، چرا كه ردّ اين هديه
خاطر ايشان را مكدّر مىسازد، و نوعى بىحرمتى به آنان است؛ در حالىكه تو خود را
براى ترك آزار ايشان مهيا ساخته، و مأمور به آن هستى.