آنگاه كه بوضوح دريافتى دنيا چيزى نيست كه طلب شود، و آدمى بدان توجه
نمايد، بناچار همه همّ و توجه خويش را در آنچه به خداوند برمىگردد و او مىخواهد،
مصروف خواهى داشت. و پس از اين، اگر اتفاقا كارى نه براى خداى سبحان بلكه به
مقتضاى طبيعت، يا ميل نفس و يا فريب شيطان از تو سرزند، از روى قصد و اراده و توجه
نمىباشد، بلكه شبيه كلامى خواهد بود كه به غلط، و يا در اثر فريب و نيرنگ ديگرى،
و يا به خاطر فراموش كردن آنچه بناى بر آن داشتهاى و يا در اثر غفلت از آنچه
تصميم بر آن داشتهاى بر سر زبانت آمده است. در اين صورت روا خواهد بود كه در
زيارت جامعه بگويى:
«پيرو شمايم»، زيرا كه تو در حال توجه و فراغ تنها از آنان پيروى
مىكنى، و دشمنان ايشان را سزاوار فرمانبردارى نمىدانى، مگر آنكه از راه فريب و
غفلت و اشتباه در خلاف مراد و مقصود خويش واقع شوى، كه در اين صورت امكان توبه
صادقانه و استغفار راستين براى تو وجود دارد، زيرا هميشه عزم آن دارى كه به گناه
بازنگشته، پيوسته از اوامرش پيروى كنى؛ و از آنان نخواهى بود كه درباره آنها
فرمودهاند: آنكس كه به گناه ادامه مىدهد و در عين حال از آن آمرزش مىطلبد،
همانند كسى است كه خداى خويش را ريشخند مىكند.
با بيانى كه گذشت از اين عنوان بيرون مىروى، و گويا