قضاء در بدو امر مجمل است، يعنى به گونهاى است كه امكان دارد نعمت
باشد و امكان دارد نقمت باشد، اگر چه برحسب ظاهر بلا و عقوبت است.
پس اگر بنده حسن ظن به خداى خويش داشته باشد، و فال خير بزند، خداوند
آنچه را ظاهرش نقمت است، به نعمت تبديل مىكند، و امر را بر آن منوال جارى
مىگرداند، و همچنين به عكس [اگر بنده به خداى خود سوء ظن داشته باشد نعمت تبديل
به نقمت و بلا مىگردد.]
بنابراين، بنده هميشه بدگمانى و كمرضايتى از قضاى خداوند و بىتابى
در برابر گرفتاريها، بر بلاها و مصائب خويش مىافزايد، و نعمت را به نقمت بدل
مىسازد. در الجواهر السنيه از امام رضا 7، از پدرش از پدرانش عليهم
السّلام نقل شده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود:
خداوند به يكى از پيامبران خويش وحى نمود كه: به فلان پادشاه خبر ده
كه در فلان تاريخ جان او را خواهم گرفت.
پيامبر نزد آن پادشاه رفت و او را آگاه ساخت. پس خداوند آن پادشاه را
در حالىكه بر تخت خويش قرار داشت به سوى خود خواند، و او از تخت به زير افتاد؛ در
اينحال گفت: پروردگارا! مهلتى ده تا فرزندم به جوانى
[1] - رعد/ 39: خداوند هرچه را خواهد محو و هرچه را
خواهد اثبات مىكند و اصل كتاب نزد اوست.