نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 690
فَدَعْنى
وَ مَنْ أهْوَى فَقَدْ ماتَ حَاسِدى
وَ
غابَ رَقيبى عِنْدَ قُرْبِ مُواصِلى (7) [1]
1- من مشاهده معنى و واقعيّت حُسن شما را
ميكنم، و بنابراين خضوع من و تذلّل من در راه عشق و محبّت شما براى من لذّت بخش
ميگردد.
2- و من اشتياق آمدن به منزلى را دارم كه شما در آن مىباشيد، و اگر
شما نبوديد ذكر منزل و مسكنى ابداً مرا به اشتياق و هيجان در نمىآورد.
3- پس شكر و سپاس از آن خداوند است كه چه بسيار از شبها را با لذّت
عشق و كاميابى تمام به پايان رسانيدم در حاليكه رقيب و حسود معارضِ با كار من از
لذّت بر كنار بود و خبرى نداشت، و براى وى در اين مقام جائى نبود.
4- و غذاى بعد از شراب من هم باز شراب بود (شرابهاى پياپى). و محبوب
من، نديم و انيس من بود. و پيوسته قدحهاى نشاط آفرين و مسرّت بخش محبّت ظاهر مىشد
و خود را نشان ميداد.
5- و من بيش از آنكه منظور نظرم بود به مراد خودم نائل آمدم. پس چقدر
طرب انگيز است اگر اين كار تمام شود و براى من ادامه پيدا كند.
6- مرا ملامت كننده من سرزنش ميكند؛ آنكه اصولًا معنى عشق و محبّت را
نفهميده است. كجا ميتوان حال عاشق حزين و سرگشته و ديوانه را با حال آدم فارغ
البال و بدون غم و غصّه قياس نمود؟!
7- بنابراين خواهش ميكنم كه اينك مرا با آنكه دعوى عشق او را دارم
واگذارى؛ چرا كه حسود مُرد و رقيب پنهان شد در قرب و نزديكى وصال من. (و در اين
حال بحمد الله و مَنِّه نه حسد حاسدان و سخن سخن چينان مزاحم ما مىشود، و نه
تفتيش مفتّشان و مراقبت رقيبان
______________________________
[1] «). ديوان ابن فارض» طبع بيروت (سنه 1384) ص
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 690