نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 661
احوال ايشان منحصر بود به نامههاى رفقاى
كويتى و يا شامى كه از آنجا عبور و مرور ممكن بود و كسب اطّلاع و ايصال نامه نيز
امكان داشت.
و درست زمان كسالت فوت ايشان مقارن و همزمان كسالت حقير بود. اينجانب
در اواخر ماه جمادى الاولى سنه 1404 مبتلا به يرقان انسدادى كيسه صفرا شدم، و مدّت
چهل روز در بيمارستان قائم شهر مقدّس مشهد بسترى، و پس از عمليّه جرّاحى و در
آوردن كيسه صفرا در اوائل شهر رجب بود كه بهبودى حاصل و از بيمارستان مرخّص گشتم.
و در همين زمان ايشان مبتلا به كسالت مىگردند، و آنچه آقازادگان ايشان مخصوصاً
آقا سيّد حسن براى صحّت تلاش مىكند سودى نمىبخشد. حتّى به بغداد مىبرد و در
بيمارستان بسترى ميكند، مع الوصف بى نتيجه ميماند. و خود ايشان هم ميفرمودند: حال
من خوب است. شما چرا اينقدر خود را اذيّت مىكنيد؟! ولى آقازادگان تاب و تحمّل
نداشتند. و به عقيده حقير براى راحتى دل و سكون خاطر خويشتن حضرت ايشان را رنج
ميدادند، و به اين طرف و آن طرف مىكشاندند. تا بالاخره پس از دو ماه از بهبودى
حقير، ايشان به سراى ابدى ارتحال كرده، و جامه كهنه تن را به خلعت ابدى تعويض و
بدان اسْتَبْرَق ها و سُنْدُسها عَلى سُرُرٍ
مُتَقابِلِينَ مخلّع ميگردند.
مخدّره علويّه فاطمه: صبيّه ايشان و نوادگانشان: آقا سيّد عبّاس و
آقا سيّد موسى فرزندان آقا سيّد حسن كه از جور صدّام لعين به اردن و سپس به ايران
فرار كردهاند و اينك همگى آنها در مشهد مقدّس سكونت دارند، بالاتّفاق نقل مىكنند
كه: ايشان را در آستانه فوت در بيمارستان كربلا بسترى نموده بودند، و طبيب خاصّ
ايشان دكتر سيّد محمّد شُروفى كه از آشنايان بوده است، متصدّى و مباشر علاج بوده
است.
روز دوازدهم شهر رمضان قريب سه ساعت به غروب مانده، ايشان
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 661