نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 657
13- و خواب من از چشمانم ربوده شده است. و
صبح من مرده است (بقابراى شما باشد). و بيدارى شبهاى من موجود است. و شوق و اشتياق
من در شدّت و نموّ ميباشد.
14- و پيمان من در ميثاق محبّت وى، و عهد من بر ثبات مودّت او نگسسته
است و بر استحكام خود باقى است، و ايضاً جابجا نشده و تغيير نكرده است. و وَجد و
اشتياق من همان وَجد و اشتياق است، و عشق من همان عشق است.
15- جسم من از مرض و كسالت تحمّل اسرار چنان رقيق و نازك شده است كه
حكايت ماوراى خود را مىنمايد، و لاغرى و ضعف استخوان من نيز به همان معنى گرديده
است. (يعنى وراى خود را نشان مىدهد.)
16- من به خاك افتادهام از شدّت شوق و وَجد و محبّتم، كه جوانح و
أضلاعم جريحه دار شده است، و پلكهاى چشمانم قرحه دار شده و پيوسته و بطور مداوم از
آنها خون جارى است.
17- من داراى عشق واضح و صريح ميباشم بطوريكه از لطف خودم در وقت
سحرگاه با هواى فضا پهلو ميزنم و با او در راه و جريان افتادهام؛ و بنابراين
نفَسهاى نسيم سحرى مقدار كمى از لطف من است كه به آن رسيده است.
18- من صحيحم امّا عليلم. شما مرا از باد صبا طلب كنيد، زيرا كه
لاغرى، مقام و مسكن مرا همانطور كه ميخواسته است در باد صبا قرار داده است.
19- من از شدّت مرض و كسالت پنهان شدم، بطوريكه از معنى مرض و كسالت
هم پنهان شدم؛ و از شفا يافتن مرضهايم و از سرد و خنك شدن حرارت درونم نيز پنهان
شدم.
20- و محبّت او براى من غير از آه و اندوه، و حزن و غم، و رنجها و
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 657